زندگینامه بهمن محصص

بهمن محصص کیست؟
بهمن محصص یک مجسمه ساز، نقاش و مترجم معروف ایرانی بود و در نهم اسفند ماه سال 1310 در لاهیجان رشت به دنیا آمد. خانواده محصص از مالکان لاهیجان بودند که در زمینه تجارت چای و ابریشم فعالیت داشتند. به گفته ی حسین محجوبی تمام افراد خاندان محصص شخصیت هایی خاصی داشتند اما بهمن محصص از تمام آنها خاص تر و متفاوت تر بود. در این مقاله قسمتی از زندگی هنری این هنرمند را برای شما توصیف کرده ایم پس با ما همراه باشید.
وی از هنرمندان پیشرو و جریانساز در عرصه هنرهای تجسمی ایران و جزو اولین نقاشان ایرانی بود که نقاشی را به روش غربی آموخت و آن را با نگاهی شرقی آمیخت. او در خلق آثار هنری به اندازهای آوانگارد بود که تا مدتها کمتر کسی توانست ادامهدهنده راهش باشد و نقاشیهای آوانگارد محصص از آثار معتبر نقاشی مدرن ایران محسوب میشود. بسیاری او را تحت تاثیر «پیکاسو» میدانند و برخی حتی او را پیکاسوی ایرانی مینامند؛ هنرمندی که با وجود استفاده از تکنیکها و نگاههای غربی در آثارش، وجود روح ایرانی در کارهایش انکارناپذیر است. آثار بهمن محصص را در زمره معروفترین و البته یکی از گرانترین آثار هنری مدرن ایران قرار میدهند.
بیوگرافی بهمن محصص
بهمن محصص در اسفند سال 1310 در رشت چشم به جهان گشود و در مرداد 1389 در رم چشم از جهان فرو بست. جنازهاش به آمریکا رفت و در آنجا خاکسترش به آب و به باد سپرده شد.نقاشی را در همان سالهای نوجوانی در رشت از حبیب محمدی که هنر را در آکادمی هنر مسکو فراگرفته بود ، یاد گرفت و در بهار 1330 در رشت با حمایت از حبیب محمدی، نمایشی از کارهای محصص برگزار شد. پس از آن راهی تهران شد و در زمان اقامتش در تهران چند ماهی در دانشگاه هنر تهران به تحصیل پرداخت، لیکن رهاتر از آن است که دانشگاه را تاب آورد و در کمتر از چند ماه آن را ترک میکند. او در تهران از کارگاه نقاشی جلیل ضیاپور سر درآورد و سپس به انجمن هنری ادبی «خروس جنگی» پیوست. و در این انجمن توانست با بزرگانی مثل نیما یوشیج، فروغ فرخ زادجلال آل احمد معاشرت داشته باشد. محصص سال 1333 به ایتالیا رفت و تحصیلاتش را در آکادمی هنر رم ادامه داد. یکی از مهمترین نتایج سالهای اقامت در ایتالیا، برگزاری نمایشگاههای متعدد در اروپا و حضور در بینال ونیز بود.
در سالهای اول دهه 40 یک بار دیگر راهی ایران شد تا بتواند آموختههای غربی خود را به عنوان هنری نو در ایران عرضه کند؛ هرچند به دلیل وضعیت اجتماعی اواخر دهه 40، بار دیگر مهاجرت کرد و به دور از حضور در محافل هنری و فرهنگی، به کار خود ادامه داد. محصص هنرمندی بود که انزوا و تنهایی را ترجیح میداد و این نگاه تلخ نیز در بسیاری از آثارش خودنمایی میکرد. مجسمههای پرندهای که پر پرواز نداشتند یا چهرههای بدون احساس او در مجموعه «فی فی» همگی به نوعی انعکاسی تلخ از نگاه این هنرمند بودند. وی شاگردی نداشت و پروانه اعتمادی تنها کسی بود که بهطور جدی نقاشی را از او آموخت.
آثار بهمن محصص
آثار هنری محصص را می توان به دو قسمت تقسیم کرد، قبل از مهاجرت و بعد از آن. در کارهای اولیه ظرافت و دقت در طراحی ها و انتخاب دقیق رنگ ها که عموما شامل رنگ های کدر و تیره استفاده می شد، دیده می شود. اما در کارهای پس از مهاجرتش او یک روحیه آنارشیستی دیده می شود؛ با قلم هایی که گویی از سر خشم بر روی بوم کوبیده شده اند و رنگ های تند و متعددی که بر روی بوم منفجر شده اند و نشانی از کارهای اولیه اش ندارند.
در کارنامه هنری محصص، افزون بر نقاشی و مجسمهسازی، میتوان طراحی برای کتابها را نیز دید، که برای نمونه، طراحیهای کتاب «اورازان» نوشته جلال آل احمد کار اوست.بهمن محصص با دختر پسرعموی پدرش به نام «نزهتالملوک» که در بندر انزلی دبیر و بعداً در تهران رئیس دانشسرای عالی دختران بود در سال 1356 ازدواج کرد. قرار بود خیلی قبلتر این دو با هم ازدواج کنند ولی به علت رفتوآمد محصص به ایتالیا در این امر تأخیر افتاد. ارتباط آنان بیشتر تلفنی بود زیرا محصص در ایتالیا و همسرش در تهران زندگی میکردند. نزهتالملوک که بهطور مستقل برای خود زندگی میکرد در حدود 1375 یا 1376 به علت تومور مغزی درگذشت.در مورد فرزندان بهمن محصص باید گفت که آنها هیچ فرزندی نداشتند.
اولین حضور بهمن محصص در حراجها به سال 1386 (اکتبر2007) در حراج کریستیز بازمیگردد. آثار او تا مهرماه 1400( اکتبر 2021)، 82 مرتبه در حراجهای داخلی و خارجی حضور مستمر داشته و 86 درصد از آثارش در حراجهای بینالمللی به فروش رسیده است. گرانترین اثر او تا سال 2021 در حراج ساتیز با مبلغ یک میلیون و 405 هزار دلار در فروردین سال 1400(25 مارچ 2021) چکش خورده است.
مجموعه فیفی بهمن محصص
در دهه 40 که به ایران بازگشت، و فعالیتش را از سر گرفت، و در سال ۱۳۴۳ در تالار ایران نمایشگاهی از مجموعه آثار فی فی به نمایش گذاشت. در آن زمان این نمایشگاه یکی از معروف ترین نمایشگاه های نقاشی در ایران شد، مجموعه فی فی آنقدر سخت و گزنده بود که همه کس تاب تحملش را نداشتند. بهمن محصص در این آثار فضایی غریب و متفاوت با شرایط آن روزگار خلق کرده بود، دست های بی پنجه و صورت هایی تهی از نگاه که کاریکاتوری از خلع و تنهایی انسان معاصر را به تصویر میکشیدند. برهنه و بی دفاع سرهایی کوچک که هیچ نشانی از تعقل و احساس در آنها نیست و گاهی حتی اجزای صورت محو شده و سر توسط گردنی باریک و بلند نگه داشته شده و به تنه ای که مرکز شهوات حیوانی است متصل شده است.
تمام اثرها در مجموعه فی فی، فیگورهایی هستند که با زبان بدن حرف می زنند و اسم های عجیب و غریب آن ها نشانه ای از خشمی است که هنرمند با خود حمل می کند. فی فی با تنی سرخ و گداخته از خوشحالی، خشم، شرم یا ترس زوزه ای طولانی از اعماق وجودش سر می دهد. که این مجموعه شروعی شد بر تمام اعتراض هایی که بهمن محصص در تمام طول زندگانی اش داشت. اندام ها دراین مجموعه بیشتر همچون بدن هایی بدون استخان هستند. بهمن محصص در این مجموعه جامعه اطراف خود را بی هیچ همذات پنداری ای به تصویر کشید که مرثیه ای بود بر جهان زندگان.
نقاشی پیکر های بی دست و پا
پس از فی فی بهمن محصص مجموعه ای دیگر را شروع به کار می کند.آثاری با پیکره های عضلانی و سترگ با سر های کوچک انسان هایی بی دست و پا که در جهانی بی دست پا در تقلا برای زندگانی هستند ، هیولاهایی با چشمان فروخفته آثاری زمخت که جولانگاه قلم مویی است که با رنگ ها و نیمرنگ ها عضلاتی را ظاهر میکند که در هر تابلو ،شکل منتظم هندسی به خود میگیرد ؛ و این هندسه عضلانی با پیچش به دور خود و یکدیگر در پی ایجاد توازنی قرینه وار است. و این توازن و تقارن در کشاکش پیکره ها و توازن شکلی تندیس های زوج بیشتر نمایان می شود ، اندام اغراق آمیز این موجودات ،با تجلی اکسپرسیو خود ، با تناسبات و وضعیت های نا منتظر همانقدری امروز اند که می توانند ما قبل تاریخی شمرده شوند که همانقدر طبیعی اتد که کابوس وار. پیکره ها در عین خشونت و زمختی که دارند بخاطر عدم عقل و هویت و احساس ترحم بیننده را نیز بر می انگیزند .
پس از مجموعه فی فی و شاید همگام با دوره پیکره های بی دست و پا اما هنرمند پوست می ترکاند و مجموعه ((مرغ ها)) آغاز می شود کرکس ها و جغد ها در ثبات نشستن و بال هایی که بیش از هرچیزی سنگین و سکونند کادر ها تنگمی شود و گویی که زندانی است برای آن پرندگان ،آثار این دوران نگاهی اسطوره پردازانه دارند آثاری همچون سقوط ایکار و موتور سوار ، نگاه بی پرده و تند محصص اما چندان خوشایند نبود و واکنش هایی در پی داشت.
او ترجیح می دهد هنرمندی جهان وطن و روشنفکری حساس باقی بماند که برایش عمل خلاقانه هنری فارغ از شکل بیانی اش تنها وسیله ای باشد برای بیان ناهنجاری حاکم بر کل دنیا ، و نه صرفا یک جغرافیای خاص و لذا می توان محصص را یک چهره هنرمند بین المللی نامید که سعی در تغییر جهان داشت و انتقادش بر وضع موجود بود اما به گفته خودش : من هم از آن یحیی هایی بودم که در بیابان فریاد کشید.
نقاشی طبیعت بی جان
محصص که دقیقا باید آغاز نقاشی طبیعت بیجان در مدرنیسم ایرانی را مدیون او دانست، در ساخت طبیعت بیجانهای خود، نگاهی هوشمندانه به اصلی ترین جریانهای نقاشی غربی در قرن بیستم دارد؛ اما ارایه او در نهایت به یک از آن خودسازی فاخر و شخصی تبدیل می شود. هیچ نقاشی در مدرنیسم ایرانی، چون محصص ترکیببندی کار خود را به آثار معروفی که از سزان میشناسیم، نزدیک نکرده است. نوع پرسپکتیو محصص در این اثر، ادای دینی است به میراث سزان در پرسپکتیو، اما در رنگگذاری، تماماً شاهد دستاورد منحصر به فرد او هستیم. پیش کشیدن تاریخ هنر، بازی هوشمندانهای است که محصص با مخاطب آغاز میکند: مثل ترکیببندیهایی برگرفته از سزان و گاه پیکاسو؛ فضای پر ابهامی که در آثار دکریکو میشناسیم، و بطریهایی که به نوعی امضای نقاشیهای جورجو موراندی محسوب میشوند. اما در نهایت محصص هیچ کدام از اینها نیست؛ جهانی که میسازد، علیرغم ارجاعات مکرر فرمی به تاریخ هنر قرن بیستم، عمیقاً روحی رنسانسی از قرون پانزدهم و شانزدهم دارد؛ صلابت و استواری نقاشی و مجسمه را چون آثار شکوهمند رُمی و فلورانسی در این دوره تعریف میکند؛ و نهایتاً خود را نه یک هنرمند به معنی متعارف، بلکه یک آرتیزان یا صنعتگر هنرمند میداند. اینچنین است که بهمن محصص تعریفی فراتر از یک نقاش برای مخاطب امروزی پیدا میکند و فهم بیننده از سوژهای بیجان را به سرحد کمال میرساند.
مجموعه نقاشیهای طبیعت بیجان، یکی از مهمترین دورههای کاری بهمن محصص است. اگر چه این ژانر در مکاتب مدرن غربی همچون امپرسیونیسم، کوبیسم و انشعابات آن بارها مورد توجه قرار گرفته است، اما کمتر شاهد حضور جدی و تأثیرگذار آن در مدرنیسم ایرانی هستیم. به همین دلیل طبیعت بیجانهای محصص در تکامل تاریخ هنر مدرن ایران و سیر ساختاری سوژه، اهمیت به سزایی داشته و هنرمندان بسیاری در این رابطه از وی الهام و تأثیر گرفتهاند.
در لایههای آشکار و پنهان این مجموعه، نشانههایی حاکی از ارتباط فکری محصص با زادگاهش و همچنین تأثیرات مهاجرت زودهنگام هنرمند به سرزمینی دیگر که مشابهتهایی به اقلیم ذهنی او دارد، به چشم میخورد. رنگهای غالب در این طیف از آثار او، آبی، کبود، سبز و خاکستری هستند؛ استعارههایی از دریا و ژرفایی که بازگوکننده قرنها را سکوت و درونگرایی که هنرمند در آن بهسر می بردهاست. محصص در گیلان و ساحل خزر متولد میشود و به ایتالیا و سواحل مدیترانه مهاجرت کرده که تأثیر شگرفی بر هنر او میگذارد. بازنمود نشانههایی از دریا و گاه به طور مشخص اسطورههای مدیترانهای که سویهای نمادین و اندیشمندانه به آثار وی میدهند، بیشک ریشه در همین مهاجرتها دارد.
دریا از جهانبینی محصص و ناخودآگاه او جدا شدنی نیست. رابطه دریا و ساحل ترکیببندیهای اصلی آثار او را شکل میدهند؛ به طوری که در این تابلو نیز تفکیک خطی پیشزمینه و پسزمینه، تصویر نمادینی از خشکی و دریا را تداعی میکند. در این تابلو، ماهیهای بر ساحل افتاده با رنگی سرد و جسمانی، به تندیس و یادمانی تبدیل شدهاند که بیش از هر چیز رابطه پرچالش انسان و طبیعت را یادآور میشوند. در واقع بهمن محصص با کاربست رنگهایی اینچنین بافتدار، زبر و ضخیم که معمولاً با قلم پهن پرداخت شده، نگاه پرسشگر خود به حیات و اصالت وجود را با نشانههایی تکان دهنده و تأثیرگذار به تصویر درآورده است.
بهمن محصص نقاش خارق العاده و متبحری هست ،اما شاید عمده شهرتش را نه بخاطر نقاشی های بی نظیرش بلکه بخاطر آثار حجمی اش که در بین عموم شهرت بیشتری داشته است بدست آورده است آثاری که عمومشان سرنوشت غمگین و دور از انتظاری داشته اند اقبال هنرمند درباره عموم آثارش چندان خوش نبوده است. مجسمه های بند باز ، خاندان سلطنتی و نی لبک زن هرکدام از مهمترین گنجینه های فرهنگی و هنری یک سرزمین هستند که همگی نابود گشته و سرنوشت غمباری داشته اند ، در سال ۱۳۵۱ به محصص سفارش ساخت مجسمه ی خانواده سلطنتی جهت نصب در یکی از پارک های عمومی تهران داده شد و این اثر مانند تمام مجمسه های هنرمند در ایتالیا برنز ریزی شد ، او با قبول سفارش ساخت این مجسمه دست به خلق یکی از انتقادی ترین آثار پیرامون این خانواده زد تا جایی که میتوان آن را یکی از تلخ ترین آثار این هنرمند به شمار آورد، ملکه با صورتی مغموم وونکران خیره به آینده ای نا معلوم و شاه با صورتی درهم فرو رفته همچون دژخیمی اسیر اوهام ، جدای از دیگران در سرمای حاکم بر ذهن آشفته ی خود در شنل سنگینش فرو رفته است . در طول تاریخ هنر ایران می توان این اثر را یگانه دانست ، که در آن وقت و در قالب سفارشی درباری اثری انتقادی درباره پادشاه و خانواده او ساخته شده است. اما سالها بعد محصص درباره نابودی این اثر اینگونه می گوید: خانم دیبا من را خواست و گفت ، اعلی حضرت مجسمه خانواده سلطنتی را نپذیرفتند و خواسته اند آن را خراب کنید.
مجسمه چهارمتری مرد نیلبکزن
یکی از مشهورترین آثار بهمن محصص است که در سال ۱۳۵۳ در محوطه تئاتر شهر تهران نصب شد. اثر حاضر طرح اولیهای است که برای این مجسمه تاریخی ساخته شده و هنرمند آن را به برادرش فریدون تقدیم کرده است.مرد نیلبکزن برگرفته از شخصیت اسطورهای «فان» رومی یا «ساتیر» یونانی است. فانها در اسطورهشناسی رومی موجوداتی شاخدار، با بالاتنه انسان و پایینتنه بز هستند و هنرمندان اروپایی بسیاری از جمله پل روبنس، نیکولا پوسن و پابلو پیکاسو این موضوع اسطورهای را مضمون آثار خویش قرار دادهاند. توجه به اسطورهها و شمایلهای بتوار انسانی – حیوانی از شاخصههای آثار بهمن محصص است که در مجسمه حاضر نیز تجلی یافته است. او با رجوع به این فیگور رقصان هنر کلاسیک، همان رویکرد هنرمندان مدرنیست همچون پیکاسو را در استفاده از اسطورهها و هنرهای بومی برای خلق اثر مدرن و امروزی به کار میگیرد.
پیکره عضلانی و پرپیچوتاب مرد نیلبکزن، با ساقها و ساعدهای نوکباریک، استمرار تنش دراماتیک از اسطوره تا واقعیت را یادآور میشود. فرم رهاشده در فضا، آزادانه در هم میپیچد و حرکتی رقصگونه را پدید میآورد. محصص در این اثر همچون بسیاری دیگر از مجسمههایش میکوشد تندیس برنزی را طوری بسازد که بیوزن به نظر برسد. او با برهم زدن خاصیت نیروی جاذبه، پیکره را تنها روی یک پا متعادل کرده است.
بهمن محصص که مدت طولانی از عمر خود را بیرون از ایران گذراند، هنرمندی بود صاحب یک شیوه، یک صدا، که هم به شدت ایرانی بود و هم اروپایی. در آثار محصص بارزترین نشانه مدرنیته فرهنگی او دیده میشود. به اعتقاد جوزپه سلواجی، منتقد برجسته ایتالیایی «میتوان هرچه را پیشتر دربارهاش به مثابه آفریننده گفته شده، تکرار کرد و باز هر بار به جلوه جدیدی از شخصیتش رسید» نمیتوان تصمیم گرفت که محصص را اول باید مجسمهساز خطاب کرد یا نقاش یا مترجم یا کارگردان. همه به یک اندازه توصیف محصصاند. او نمونه مشخصی از یک شخصیت روشنفکر ایرانی بود.
پرنده از نقش مایههای همیشگی آثار بهمن محصص است و از فضای ذهنی او جدا نمیشود. اولین پرندهها در طراحیها و نقاشیهای او ظاهر شده و با دوستی عمیق و ازلی محصص با نیما یوشیج پیوندی تنگاتنگ داشتند. جغد، مرغ ماهیخوار، کلاغ، عقاب، قو و یا فرم پرنده به طور عام، در مجسمههای او نیز به شکلهای مختلف تکرار شدهاند.
مجسمههای پرنده محصص
مجسمههای پرنده محصص، تفاوتی با انسانها، ماهیها، موجوادت اساطیری و طبیعتبیجانهایش ندارند؛ همگی حجمی درهمپیچیده و سنگین هستند. او به نحوی از ماده برنز استفاده میکرد که به تمامی، سنگینی و سختی خود را در حجمها نشان دهد. نکته مهم و تراژیک آن است که پرندههای محصص، پر پرواز ندارند. با وجود پاهای نازک و یا گاه گردنهای برافراشته یا بالهای گشوده، به پایه خود میخکوب شدهاند.
پرنده نمادی از اصالت، غرور، مهاجرت و یا گذر از مرزهاست و محصص در نقاشیهایش گاه آنها را در کنار ساحلی نشان میدهد و یا در مجسمههایش چون اثر حاضر میتوان مسیر نگاه پرنده را تا سمت افق آن سوی ساحل دنبال کرد، اما پرندههای او گویی شکل متجسد شده این شعر نیما هستند: «نه چشمها گشاده از او، بال از او نه وا / سر تا به پای، خشکی با جای و بیتکان / منقارهایش آتش، پرهای او طلا / شکل از مجسمه به نظر مینماید آن / وین مرغ دیگر، آنکه همه کارش خواندن است / از پای تا به سر همه میلرزد او به تن / نه رغبتش به سایه آن کاج ماندن است / نه طاقتش به رَستن از آن جای دلشکن»
ترجمه آثار نویسندگانی چون لوئیجی پیراندلو، اوژن یونسکو و ژان ژنه و همینطور کارگردانی تئاتر از دیگر فعالیت های هنری محصص در کنار نقاشی و مجسمه سازی محسوب میشوداو جزو نخستین نقاشان و هنرمندان ایرانی بود که نقاشی را به شیوه غربی آموختند و آن را با نگاهی شرقی آمیخت.محصص از هنرمندان پیشکسوت هنرهای تجسمی ایران بود او یکی از۱۰نقاش برتر ایران بود ،شخصیتی فرهنگی داشت و در نقاشی، مجسمهسازی، تئاتر، ترجمه و شعر صاحبنظر بود.
در آثار او «بیسر بودن» و یا درگیریهای جسمی و مشکلات و ابتلائات فیزیکی به چشم میخورد و آثارش شامل افرادی است که «سرهای کوچک و بدنهای فربه» دارند و درکارهایش ، درگیریهای جسم انسان بسیار مطرح است. به علاوه کارهای اسطورهیی و تأثیرات هنر مدیترانهیی در دورهای از آثار او، کاملا مشهود است.سر انجام بهمن محصص به دلیل عوارض ناشی از بیماری ریوی در ۶ مرداد ماه ۱۳۸۹ در سن ۷۹ سالگی در رم گذشت.
دیدگاهتان را بنویسید