سبک دادائیسم در نقاشی
مکتب دادائیسم پس از جنگ جهانی اول، به عنوان یک واکنش هنری و فرهنگی به بحرانهای ناشی از این جنگ شکل گرفت. هنرمندانی چون هوگو بال و ریچارد هولسنبک در پی ایجاد یک جنبش انتقادی بودند که به انزجار خود از جامعه بورژوایی و ارزشهای حاکم بر آن پرداخته و نارضایتیهای عمیق خود را ابراز کنند. دادا بیشتر به عنوان یک رویکرد و نگرش شناخته میشود تا یک سبک هنری خاص، و به همین دلیل به سرعت در عرصههای مختلف هنر گسترش یافت.
این هنرمندان با بهرهگیری از تفکر آزاد و مفاهیم طنزآمیز، به نقد موضوعات سیاسی و اجتماعی مهم پرداخته و رویکردی ضدهنری و ضدواقعی را اتخاذ کردند. آثار آنها چالشهایی را در زمینه هنر، زیباییشناسی و معنا ایجاد کردند و به شکلی غیرمستقیم به سؤالاتی دربارهی هویت، حقیقت و واقعیت پرداختند.
شناخت و بررسی هنر ساختارشکن و نمادین دادا میتواند تجربهای منحصر به فرد و شگفتانگیز باشد. به همین دلیل در این مقاله به ویژگیهای بارز و منحصربهفرد این جنبش خواهیم پرداخت.
دادائیسم چیست؟
داداگری به عنوان نخستین جنبش هنری مفهومی شناخته میشود. بهوضوح، برای هنرمندان جنبش دادائیسم، برخلاف امپرسیونیسم و نقاشیهای اکسپرسیونیسم، زیبایی و ساختار مسئلهای پراهمیت نبود؛ بنابراین، آنها با کنار گذاشتن تمام حدومرزها، آثار خود را بدون هیچ ترس و نگرانیای با ویژگیهای تصویری منحصربهفرد خلق کردند. علاوه بر این، هنرمندان دادا از طریق عناصر انتزاعی و ساختارشکن به مفاهیم نوینی دست یافتند و در نهایت توانستند زیربنای ویژگیهای کلیدی و نوین را در هنر ایجاد کنند. استدلال آنها بر این مبنا بود که تحت هر شرایطی، هنر باید ایدههای ناب و منحصر به فرد ذهنی را به مخاطبان ارائه دهد، نه صرفاً اثری خوشساخت.
تاریخچه و بنیانگذار
در طول جنگ جهانی اول، بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و روشنفکران که مخالف جنگ بودند، به سوئیس پناه بردند. زوریخ به مرکزی برای این مهاجران تبدیل شد و در آنجا، هوگو بال و امی همینگ در تاریخ ۵ فوریه ۱۹۱۶ کافه ولتر را افتتاح کردند. این کافه به عنوان محلی برای ملاقات هنرمندان آوانگارد و تندرو شناخته میشد. هنرمندان میتوانستند در این فضا که ترکیبی از یک کلوپ شبانه و یک مرکز هنری بود، آثار خود را شامل شعر، موسیقی و رقص به نمایش بگذارند.
در میان اصلیترین شرکتکنندگان کافه ولتر، هانس (ژان) آرپ، تریستان تزارا، مارسل ژانکو و ریچارد هولزنبک قرار داشتند. با آغاز جنگ، هنر و اجراهای آنها به طور فزایندهای تجربی، دگراندیشانه و آنارشیستی شد. آنها با هم، تحت شعار “هنر دادا”، به بیمعنایی و وحشت جنگ اعتراض کردند.
آثار و کارهای هنری
دادا پیشوای مستقیم جنبش مفهومی هنر بود. جایی که تمرکز هنرمندان نه بر ساختن اشیاء دلپذیر از نظر زیباییشناختی بلکه در ساخت آثاری بود که اغلب حساسیتهای بورژوایی را بالا میبرد و سؤالات دشوار راجع به جامعه، نقش هنرمند و هدف از هنر را ایجاد می کرد.
هنرمندانی مانند هانس آرپ (Hans Arp) قصد داشتند شانس را در خلق آثار هنری بگنجانند. این برخلاف تمام هنجارهای تولید هنرهای سنتی بود که به موجب آن یک اثر با دقت برنامهریزی میشد و به پایان میرسید. معرفی شانس راهی برای دادائیست ها بود تا هنجارهای هنری را به چالش بکشند و نقش هنرمند را در روند هنری زیر سوال ببرند.
ادبیات دادا
خنده اغلب یکی از اولین واکنشها به هنر و ادبیات دادا است. شعرها با شوخ طبعی، حس احمقانه و جناس تصویری آمیخته بودند. نویسندگان دادا با القاء شوخ طبعی و خلاقانه، می توانند حس “سبکی” را به تصویر بکشند، اما همچنین معنای عمیقتری را نشان میدهند، که اغلب نظم فرهنگی را به چالش میکشید.
هنرمندان دادا معیارها و ارزشهای فرهنگی را نفی کردند و از این رو از تعاریف سنتی که هنر میتواند باشد ناراضی بودند. دوچمپ (Duchamp) از فلسفه آزادی کامل در هنر دفاع میکرد و بسیاری از آنها از آن پیروی میکردند.
هنرمندان برای رد استانداردهای فرهنگی از مجموعهها ، کولاژها و اشیاء با تولید انبوه استفاده میکردند. شعرها شکسته شد. استیفن مالارم (Stéphane Mallarmé)، شاعر فرانسوی، نحو و کلماتی را در صفحه پراکنده میکرد تا شعر خلق کند. این نوع استفاده نوشتن از لحاظ خیالی شکسته در آثار بعدی T.S. Eliot و Ezra Pound نیز ظاهر شد.
در ژوئن سال 1916، هوگو بال (Hugo Ball) در كاباره شبانه مستقر در زوریخ كابارت ولتر (Cabaret Voltaire) ظاهر شد و در آنجا مجموعهای از اشعار جدید خود را برای حضار خواند. این اشعار از توالی و كلمات صوتی غیرقابل تشخیص ساخته شده بودند. این یکی از لحظههای تعیینکننده ادبیات و بیان دادا بود و اگرچه از آن زمان ویژگیهای نهضت به روشهای ظریفتر القا شده است اما همچنان به تأثیرگزاری بر شعر و نگارش معاصر میپردازند.
دادائیسم در عکاسی و عکاسان دادائیست
این نوع عکاسی بیشتر از فرآیند اتاق تاریک استفاده میکرد تا قطعات روزنامه، اشیاء بدنی و سایر آثار مخروبه را برای تهیه یک تصویر جمع کند. عکاسی دادائیسم با عادتها و سلیقههای زیباییشناسی سنتی مطابقت ندارد. دادائیسم در عکاسی توسط جمعی از هنرمندان جوان و فعالان ضد جنگ هدایت میشد. پس از سال 1924، با یک برنامه و تئوری هنری روشن و کامل، عکاسی دادائیسم با عکاسی سوررئالیستی جایگزین شد.
من ری (Man Ray)، عکاس پیشگام دادا، متولد 1890 در فیلادلفیا جنوبی، پنسیلوانیا، بیشتر دوران کار خود را در پاریس فرانسه گذراند. وی سهم بزرگی در جنبش دادا داشت. اگرچه به طور رسمی در آنها شرکت نکرد. مان ری به دلیل عکاسی آوانگارد مشهور است و همچنین عکاس معتبر مد و عکاس پرتره است. تخیل خیالی و درک بالای او از نور و سایه، سهم بسزایی در جنبش دادائیسم و سورئالیسم داشت.
دادائیسم در نقاشی
بسیاری از هنرمندان دادا در رویکرد خود چند رشته ای بودند. دادائیسم در تمام اشکال زیباییشناسی، از ادبیات گرفته تا تئاتر، موسیقی، عکاسی و مجسمهسازی تجلی مییابد. نقاشیهای دادائیست تحت تأثیر برخی از جنبشهایی که مستقیماً بر روی دادائیسم تاثیر گذاشت، مانند کوبیسم تحلیلی (Analytic Cubism)، کولاژ (Collage) و آثار نقاشان انتزاعی مانند کاندینسکی (Kandinsky) بود. با این وجود، نادرست است که بگوییم نقاشان دادائیست عمداً سعی در انتزاعی بودن داشتند، زیرا چشمانداز دادا برچسبهایی مانند بازنمایی یا انتزاع را انکار میکرد.
با این وجود، بسیاری از نقاشیهای دادائیسم با منطق درونی انتزاع منطبق هستند، به این دلیل که با بینندگان ارتباط برقرار میکنند نه از طریق محتوای بازنمایی، بلکه از طریق واژگان مبتنی بر خط، رنگ، فرم، سطح، ماده و ابعاد. از میان دهها هنرمند مرتبط با دادائیسم، سه نفری که مرتبا چنین کارهایی را انجام می دادند ژان آرپ (Jean Arp)، فرانسیس پیکابیا (Francis Picabia) و هانس ریشتر (Hans Richter) بودند.
هنرمندان سبک و مکتب دادائیسم
تریستان تزارا (1896-1963) Tristan Tzara
دادا در رد نظم و سلسله مراتب، رهبری نداشت. اما Tristan Tara، شاعر و هنرمند رومانیایی است که به عنوان نوعی سخنگوی جنبش خدمت کرده است. او مانیفست دادائیست را در سال 1918 نوشت که در آن به تشریح فلسفه دادا و شرایطی که در آن رشد می کند پرداخت.
منطق همیشه اشتباه است … زنجیرهای آن کشنده است. این یک استقلال بزرگ است. ازدواج با منطق برای هنر همچون زنای با محارم است. باعث بلعیدهشدن میشود و هنرمند را درگیر میکند. منطق هنوز هم بخشی از بدن خود است و در درون به خود او فحش می دهد.
مانیفست دادائیسم – 1918
وی به دلیل توسعه تکنیک برش (Cut-ups)، مشهور است. روشی که کاملاً در «نوشتن شعر دادائیست» شرح داده شده است. تکنیکهای برش بیشتر توسط نویسنده آمریکایی ویلیام س. بورووس (William S. Burroughs) توسعه داده شد و انواع مختلفی از آن در نوشتن متن ترانهها توسط دیوید بووی (David Bowie) ، رادیو هد (Radiohead) ، کورت کوبین (Kurt Cobain) و موارد دیگر به کار رفته است.
ژان آرپ (1866-1966) Jean Arp
یکی دیگر از اعضای موسس، ژان آرپ – یا هانس آرپ، بسته به اینکه او در آن زمان به زبان آلمانی صحبت میکرد – بیشتر به عنوان یک هنرمند تجسمی شناخته میشد. یک نقاش و مجسمه ساز کار او بیومورفیک بود (غیر بازنمایی، اما در عین حال برانگیزنده اشکال طبیعی). او ابتدا فرمهای خود را ایجاد کرد و پس از اتمام آنها، عنوان آنها را پیدا میکرد، و به ناخودآگاه اجازه رهبری افکار خود را میداد. نتیجه این کار مانند کسی است که سعی دارد معنای قطعه معین را با مخاطب تعبیر کند. آرپ یک هنرمند واقعاً بینظیر بود. او نه تنها عضو مؤسس در دادا و بعدها سورئالیست قابل توجهی نیز بود.
هانا هاچ (1978-1889) Hannah Höch
هوچ یکی از معدود زنانی بود که در دادا فعالیت می کرد. یک هنرمند کولاژ و پیشگام تکنیک عکس مونتاژ بود. او از منابع متنوعی عکس گرفت که نامربوط در نظر گرفته میشوند و آنها را با آثار هنری ترکیب میکردند که به یکباره چشمگیر، سورئال و کاملاً معنی دار بودند. همانطور که تمایل او به دادا بود، کار او از نظر سیاسی رادیکال بود، اما او فراتر از معاصران خود رفت. یكی از تنها زنان مجاز به پیوستن به این جنبش بود. كار او با مضامین زنانه و فمینیسم كه دیگران آن را لمس نمی كردند، آمیخته بود.
هوگو بال (1927-1986)
هوگو بال نویسنده، شاعر و اساساً بنیانگذار جنبش دادا در هنر اروپایی در زوریخ در سال 1916 بود. او پیشگام در توسعه سبک هنری موسوم به شعر صدا (sound poetry) بود.هوگو بال در پیرماسن آلمان متولد شد و در یک خانواده کاتولیک طبقه متوسط بزرگ شد. او در دانشگاه های مونیخ و هایدلبرگ (1906-1907) جامعهشناسی و فلسفه تحصیل کرد. در سال 1910 به منظور بازیگر شدن به برلین نقل مکان کرد و با مکس راینهارت همکاری کرد. در آغاز جنگ جهانی اول، وی به عنوان داوطلب پیوستن به ارتش تلاش کرد، اما به دلایل پزشکی از عضویت در آن منع شد.
وی پس از مشاهده حمله به بلژیک، سرخورده شد و گفت: “جنگ با یک اشتباه خیره کننده بنا شده است – مردان با ماشین ها اشتباه گرفته شدهاند.” او که در کشورش خیانتکار بود، با مجری کاباره و شاعر امی هنینگز (Emmy Hennings )، که در سال 1920 با او ازدواج کرد، از مرز عبور کرد و در زوریخ سوئیس ساکن شد. در آنجا، Ball به علاقه خود به آنارشیسم و به ویژه در میخائیل باکونین ادامه داد. او همچنین روی کتاب ترجمه آثار باکونین کار کرده است که هرگز منتشر نشد. اگرچه به فلسفه آنارشیستی علاقه مند است، اما با این وجود آن را به دلیل جنبههای ستیزه جو آن را رد کرد، و آن را تنها ابزاری برای هدف شخصیاش از روشنگری اجتماعی-سیاسی دانست.
من ری (1890-1976) Man Ray
مان ری یک هنرمند تجسمی آمریکایی بود که بیشتر دوران کار خود را در پاریس گذراند. وی در حرکات دادا و سورئالیست سهم بسزایی داشت ، گرچه پیوندهای او با هر دو غیررسمی بود. او آثار عمده ای را در رسانه های مختلف تولید کرد اما بیش از همه خود را نقاش می دانست. او بیشتر به خاطر عکاسی مشهور بود و عکاس مشهور مد و پرتره بود. Man Ray همچنین به دلیل کار با فوتوگرامها، که وی را با استفاده از “rayographs” نامیده می شود شناختهشده است.
رائول هوسمان (1971-1981) Raoul Hausmann
رائول هوسمان یک هنرمند و نویسنده اتریشی و یکی از چهرههای مهم در دادا بود. کولاژهای عکاسی تجربی او، شعر صدا و نقدهای نهادی می تواند تأثیر عمیقی در آوانگارد اروپایی در پس از جنگ جهانی اول داشته باشد.
رائول هوسمان در وین متولد شد اما در سال 1901 در سن 14 سالگی به همراه والدینش به برلین نقل مکان کرد. اولین آموزش هنری وی از طرف پدرش، یک هنرستان حرفه ای و نقاش بود. وی در سال 1905 با یوهانس باادر ، معمار بی نظیر و عضو آینده دیگر دادا آشنا شد.
مشهورترین اثر او، “رئیس مکانیکی (روح زمان ما)” است. این قطعه دارای دستگاه های اندازهگیری مختلفی است که شامل یک خط کش، مکانیزم ساعت جیبی، ماشین تحریر ، برخی از بخشهای دوربین و یک کیف پول است.
مارسل دوچمپ (1968-1887) Marcel Duchamp
هنری-رابرت-مارسل دوچمپ یک نقاش، مجسمه ساز، شطرنجباز و نویسنده فرانسوی-آمریکایی بود که اثر وی با کوبیسم، دادا ، و هنر مفهومی همراه است. او در استفاده از اصطلاح دادا بسیار مراقب بود و مستقیماً با گروه های دادا در ارتباط نبود. دوچمپ، به همراه پابلو پیكاسو و هنری ماتیس، به عنوان یكی از سه هنرمندی شناخته می شود كه در دهه های آغازین قرن بیستم، به تعریف تحولات انقلابی در هنرهای پلاستیکی كمک كرد. مسئول تحولات چشمگیر در نقاشی و مجسمه سازی است.
دوچمپ تأثیر بسزایی در هنر مدرن قرن بیستم داشته است و وی تأثیر معنایی در توسعه هنر مفهومی داشت. در جنگ جهانی اول، او کار بسیاری از هنرمندان همکار خود (مانند هنری ماتیس) را به عنوان هنر “شبکیه” رد کرده بود و قصد داشت فقط چشم خشنود کند. در عوض ، دوچمپ می خواست از هنر برای خدمت به ذهن استفاده کند.
کاسه توالت دادائیسم بیشک مشهورترین اثر این هنرمند است. نام اصلی این اثر Fountain است. این اثر توسط مورخان هنر و نظریهپردازان آوانگارد به عنوان یک نقطه عطف مهم در هنر قرن بیستم تلقی میشود. شانزده ماکت در دهه 50 و 1960 از دوچمپ سفارش داده شد و به تأیید وی رسید. برخی از محققان اظهار داشتهاند كه اثر اصلی توسط یك هنرمند زن بودهاست نه دوشامپ، اما این دیدگاه اقلیت در بین مورخین است.
تفاوت دادائیسم و نهیلیسم
تفاوت بین نهیلیسم و دادائیسم در این است که نهیلیسم یک آموزه فلسفی است که بر نفی یک یا چند جنبه معنیدار زندگی استوار است. در حالی که دادائیسم یک جنبش فرهنگی است که در طول جنگ جهانی آغاز شد و اوج گرفت که شامل هنرهای تجسمی، ادبیات (شعر، مانیفست هنری، تئوری هنر)، تئاتر و طراحی گرافیک بود.سیاست ضد جنگ دادائیسم از طریق رد استانداردهای غالب در هنر از طریق آثار فرهنگی ضدهنری مشخص میشود.
مانیفست یا بیانیه دادائیسم
مانیفست جنبش دادائیسم که در واقع تفکر زیربنایی این جنبش است در جولای 1916 منتشر شد.بخشی از ترجمه متن این بیانیه به شرح زیر است:
دادا گرایش جدیدی در هنر است. از این واقعیت می توان گفت که تاکنون کسی چیزی در مورد آن نمیدانست و فردا همه در زوریخ در مورد آن صحبت میکنند. دادا از فرهنگ لغت آمده است. بسیار ساده است. در فرانسوی به معنی “اسب سرگرمی” است. در آلمانی به معنای “خداحافظی” ، “از پشت من برخیز” ، “مدتی میبینم.” در رومانیایی: “بله ، شما واقعاً حق دارید ، همین است. اما مطمئناً ، بله ، قطعاً ، درست است.” و غیره. چگونه می توان به سعادت ابدی دست یافت؟ با گفتن دادا. چگونه شخص مشهور میشود؟ با گفتن دادا. با یک ژست نجیب و لطافت خاص. تا یکی دیوانه میشود. تا زمانی که آگاهی خود را از دست بدهد. چگونه میتوان از شر همه چیزهایی که روزنامه نگاری، کرم ها، همه چیز خوب و درست، روان، اخلاق گرا، اروپایی، محفوظ مانده خلاص کرد؟ با گفتن دادا. دادا روح جهان است، دادا موزه دزد است. دادا بهترین صابون شیر زنبق در جهان است. دادا آقای روبینر، دادا آقای کروودی. دادا آقای آناستازیوس لیلیشتاین. به زبان ساده: میهمان نوازی سوئیسی چیزی است که باید از آن قدردانی شود. و در سؤالات زیباییشناسی، کیفیت مهم است.
دادائیسم و سوررئالیسم
در دامنه بین المللی هم دادا و هم سورئالیسم حرکات هنری، ادبی و روشنفکری اوایل قرن بیستم بودند که در تعریف هنر مدرن نقش مؤثر داشتند.
جنبش دادا، که در سال 1916 در زوریخ توسط شاعران و هنرمندانی چون تریستان تزارا و هانس آرپ آغاز شد، واکنشی مستقیم در برابر ذبح، تبلیغ و بیطرفی جنگ جهانی اول بود. برلین، پاریس و جاهای دیگر. این گروههای مختلف از سبک جهانی برخوردار نبودند، بلکه به دلیل عدم پذیرش آرمان گرایی، کنوانسیونهای هنری و روشنفکرانه بینظیر و آغوش کنترلنشده جامعه مدرن از “خردگرایی” و “پیشرفت” در ارتباط بودند.
آنها ارزش های ناسیونالیستی و سرمایه داری را که منجر به فاجعه جنگ شده بود، محکوم کردند و از تکنیکها، اجراها و تحریکات غیراخلاقی استفاده کردند تا بقیه جامعه را به سمت خودآگاهی سوق دهند. پوچی فعالیتهای دادا آینهای از پوچی در دنیای پیرامون خودشان ایجاد کرد. دادا ضد زیبایی شناختی، ضد عقلایی و ضد آرمانگرا بود. چالش دادا با مفاهیم متعارف “هنر عالی” تأثیر چشمگیری بر تحولات بعدی هنر مفهومی، هنر نمایشی و پست مدرنیسم در میان دیگران داشت.
پس از جنگ، بسیاری از هنرمندانی که در جنبش دادا شرکت کرده بودند، شروع به تمرین در یک حالت تحت عنوان سورئالیستی کردند. در سال 1924 هنگامی که نویسنده آندره برتون مانیفست سورئالیسم را منتشر کرد جنبش رسما افتتاح شد. شبیه به دادا، سورئالیسم با یک سرخوردگی عمیق با تأکید بر محکومیت غربیان بر منطق و عقل مشخص شد. تفاوت آنها این بود که برتون میخواست از برنامههای غیرمعقول و به ظاهر غیرممکن Dada چیزی مدونتر ایجاد کند.
دیدگاهتان را بنویسید