سبک منریسم
سبک منریسم (Mannerism) به عنوان یک مرحله گذار از رنسانس به باروک در تاریخ هنر اروپا شناخته میشود و ویژگیهای خاصی دارد که آن را از سایر دورهها متمایز میکند. هنرمندان منریسم به جای استفاده از تناسبات طبیعی و هارمونیهای رنسانسی، به طراحیهای پیچیدهتر، فرمهای غیرطبیعی و رنگهای غنی و متنوع روی آوردند.
در این سبک، اغلب از تناسبات غیرمتعارف و حرکات به شدت دراماتیک استفاده میشود که به آثار حسی و عاطفی بیشتری میبخشد. همچنین، توجه به جزئیات و تزیینات در آثار منریسمی بسیار برجسته است. این دوره همچنین به خاطر استفاده از فضاهای نامتعارف، نورپردازیهای خاص و ترکیبهای غیرمنتظره رنگ، شناخته میشود.
از هنرمندان مشهور این دوره میتوان به آندرهآ دل سارتو، ال گرکو، و میکل آنژ اشاره کرد. آثار این هنرمندان به خوبی نمایانگر ویژگیهای منریسم، از جمله تنوع فرمها و احساسات عمیق انسانی است.در نهایت، منریسم نه تنها به عنوان یک سبک هنری، بلکه به عنوان یک حرکت فرهنگی و فکری در تاریخ هنر اروپا تأثیرگذار بود و راه را برای ظهور باروک و تغییرات بعدی در هنر هموار کرد.
ریشههای منریسم یا ریشه گرایی
این سبک به نوعی در واکنش به “زیباییشناسی ساده و متعادل رنسانس” شکل گرفت. در دوره رنسانس، هنرمندانی مانند “لئوناردو داوینچی”، “رافائل” و “میکلآنژ” به دنبال بازآفرینی نظم و هماهنگی در هنر بودند. آنها از اصول ریاضی و علمی برای خلق آثاری با ترکیببندیهای متقارن و هارمونیک استفاده میکردند. با این حال، پس از اوج گرفتن این جریان، برخی هنرمندان حس کردند که دیگر چیزی برای کشف و نوآوری باقی نمانده است و به همین دلیل به دنبال راههای جدیدی برای بیان هنری خود بودند.این تغییر نگرش باعث شد تا شیوه منریسم به وجود بیاید. این سبک نه تنها از اصول هماهنگی و تقارن فاصله گرفت، بلکه تلاش کرد تا با اغراق در فرمها و پیچیدگی در ترکیببندیها، بیان جدیدی از هنر ایجاد کند.
ویژگیهای اصلی منریسم
سبک منریسم با مجموعهای از ویژگیهای منحصربهفرد شناخته میشود که آن را از دیگر سبکهای هنری متمایز میکند. در ادامه به بررسی چند مورد از مهمترین ویژگیهای این سبک میپردازیم:
1. فرمهای کشیده و اغراقشده
یکی از بارزترین ویژگیهای منریسم، “فرمهای اغراقشده” و بدنهای غیرطبیعی است. هنرمندان این دوره تمایل داشتند تا با کشیدن بدنها و اندامهای انسان به شکلی غیرواقعی، یک حس دنیای فراطبیعی را ایجاد کنند. برای مثال، در آثار “ال گرکو” یا “پارمیجانو” میتوان بدنهای کشیده و دستهای بلند و غیرطبیعی را مشاهده کرد. این اغراق در فرمها در تضاد با تمایل رنسانس به تناسبات طبیعی و انسانی بود.
2. ترکیببندیهای پیچیده
در سبک منریسم، برخلاف رنسانس که بر تعادل و هماهنگی تأکید میشد، “ترکیببندیها پیچیده و نامتعارف” بودند. هنرمندان منریست از تقارن کلاسیک دوری میکردند و به جای آن، از زاویههای غیرمتعارف، پرسپکتیوهای اغراقشده و ترکیبهای پویا استفاده میکردند که حس ناپایداری و ناهماهنگی را در بیننده ایجاد میکرد. این نوع ترکیببندی به نوعی بازتابدهنده تغییرات اجتماعی و فرهنگی دوران بود که در آن قطعیت و نظم کلاسیک زیر سوال رفته بود.
3. استفاده از رنگهای زنده و غیرطبیعی
یکی دیگر از جنبههای مهم منریسم،”رنگهای زنده و غیرطبیعی” بود. هنرمندان این سبک از رنگهای درخشان و غیرواقعی برای خلق آثار خود استفاده میکردند که اغلب با واقعیتهای طبیعت سازگاری نداشت. این رنگها اغلب به شکلی در آثار به کار میرفتند که حالات احساسی یا روحانی خاصی را به بیننده منتقل کنند. “ال گرکو” از این ویژگی برای ایجاد حس فراطبیعی در آثارش استفاده میکرد.
4. فضای اغراقآمیز و ناهماهنگ
فضاهای منریستی به طرز چشمگیری “اغراقآمیز و ناهماهنگ” بودند. در این سبک، استفاده از پرسپکتیو به گونهای بود که فضاها به شکلی نامعمول به نظر میرسیدند. این ویژگی به خصوص در معماری منریستی به چشم میخورد، جایی که معماران از نسبتهای کلاسیک رنسانس فاصله گرفته و با استفاده از فرمهای غیرطبیعی و پیچیده، فضاهایی خلاقانه و ناهماهنگ ایجاد کردند.
ترکیب بندی سبک شیوه گرایی
در تركيب بندی آثار منریسم موضوع اصلی، در يك جهت تابلو و يا در زمينه قرار می گيرد، و از اين رو توازن تركيب بندی را از حالت تعادل خارج می سازد.رنگ آميزی معمولأ روشن و زنده است، كه اين خود گاه در تضادی شديد با تاريكی ها و سايه ها قرار ميگيرد، و از اين رو پيش و بيش از توصيف شكلها بر بيان حسی تأكيد دارد . منريست ها به جای تعادل صرف به دنبال نوعی ناپايداری بودند.اولین بار كه از شیوه منریسم اعاده حیثیت شد قرن ۱۸ بود و با نگاه دیگری به آن نگاه شد. در حقیقت منریسم هم آن جنبه های استهزاء را داشت و هم نداشت .
منریسم در اروپا
با وجود اینکه منریسم در ایتالیا ریشه گرفت، به سرعت در دیگر کشورهای اروپایی نیز گسترش یافت و تأثیرات عمیقی بر هنرمندان این مناطق گذاشت. در ادامه به بررسی تأثیرات این سبک در کشورهای مختلف میپردازیم:
منریسم در اسپانیا: ال گرکو
یکی از بزرگترین نمایندگان منریسم در خارج از ایتالیا، “ال گرکو” بود. این هنرمند یونانی که بیشتر دوران حرفهای خود را در اسپانیا گذراند، توانست سبک منریستی را با فرهنگ اسپانیایی تلفیق کند. آثار ال گرکو به دلیل استفاده از فرمهای کشیده و رنگهای درخشان، همچنان به عنوان نمونههایی از اوج منریسم شناخته میشوند. او با استفاده از این تکنیکها، توانست حسهای روحانی و معنوی خاصی را به آثارش اضافه کند که در دورههای بعدی نیز تأثیرات آن قابل مشاهده بود.
منریسم در فرانسه: مکتب فونتنبلو
“فونتنبلو” در فرانسه به یکی از مراکز اصلی منریسم تبدیل شد. در این دوران، هنرمندان فرانسوی تحت تأثیر این سبک، به خلق آثار پیچیده و پرجزئیات پرداختند. از جمله این هنرمندان میتوان به “فرانسوا کلوئه” و “ژان کلوت” اشاره کرد که با الهام از اصول منریستی، آثار هنری برجستهای خلق کردند.
منریسم در معماری
منریسم تأثیرات خود را نه تنها در نقاشی و مجسمهسازی، بلکه در معماری نیز نشان داد. در این دوره، معماران از نسبتهای کلاسیک و هارمونیک رنسانس فاصله گرفتند و به جای آن، از فرمهای پیچیده و خطوط منحنی استفاده کردند. “پالادیو” یکی از معروفترین معماران منریستی بود که با ترکیب اصول کلاسیک رنسانس و نوآوریهای جدید، فضاهایی ایجاد کرد که هنوز هم در تاریخ معماری مورد توجه قرار میگیرند.
تفاوت بین باروک و رفتارگرایی چیست؟
منریسم با اغراق در تناسبات، ترکیببندیهای پیچیده و ظرافتهای غیرطبیعی شناخته میشود و اغلب از هماهنگی و تعادل رنسانس فاصله میگیرد. این سبک بر کشیدگی فیگورها، پرسپکتیوهای نامعمول و جزئیات پیچیده تأکید دارد که احساس تنش یا ناپایداری ایجاد میکند. در مقابل، باروک بر واقعگرایی دراماتیک، حرکت و شکوه تمرکز دارد. این سبک بهدنبال برانگیختن واکنشهای احساسی قوی از طریق ترکیببندیهای پویا، تضادهای شدید نور و سایه (کیاروسکورو) و جزئیات مجلل است. در حالی که منریسم بیشتر پیچیدگی ذهنی دارد، باروک حسی نمایشی و احساسیتر را به نمایش میگذارد.
بنابراین، باروک در تضاد با شیوهگرایی بود و در عوض بر احساسات طبیعی انسان، با تأکید بیشتر بر خانوادهداری و ترکیب طبیعیتر و سبکتر تمرکز داشت.
دیدگاهتان را بنویسید