بهترین کاریکاتوریست های ایران

معرفی کاریکاتوریست های معروف ایرانی
نمونههای اولیه کاریکاتور در سنگنگارههای مردم باستان کشف شد و نمونه امروزی آن در قرن 17ام میلادی توسط کاراچیِ ایتالیایی شکل گرفت. پای این هنر در هفتم آوریل ۱۹۰۶ با ورود بزرگانی، چون بهزاد و عظیمزاده به ایران باز شد، به همین دلیل این روز با پیشنهاد رحیم بقال اصغری، نماینده وقت فدراسیون جهانی کاریکاتور در ایران به عنوان روز جهانی کاریکاتور نام گذاری شد.در ادامه نگاهی داریم به ویژگیهای آثار چند کارتونیست و کاریکاتوریست ایرانی از جمله مرحوم اردشیر محصص پایهگذار کاریکاتور نوین در ایران، کامبیز درمبخش دارنده نشان شوالیه ادبی و هنری فرانسه، بزرگمهر حسینپور صاحب سبک در کمیک استریپ، مجید خسرو انجم صاحب سبک در کلاژکاریکاتور و حسین صافی کاریکاتوریست و انیماتور موفق.
اردشیر محصص کاریکاتوریست
احمد شاملو، شاعر بزرگ معاصر قلم اردشیر محصص را از حیث تاثیرگذاری همچون قلم عبید زاکانی، یک چاقوی جراحی میداند. عدهای هم او را بنیانگذار کاریکاتور نوین در ایران میدانند. محصص با استفاده از خطوط لرزان، صاف و گاهی هندسی، گوشههایی از جامعه را به تصویر کشیده است که شاید از دید عموم دور مانده باشند. همه شخصیتهای آثار او در حال تکاپو و حرکت اند و میخواهند به جایی برسند، گویی به جایی که هنرمند آرزویش را دارد و آرمانی است.
دلایل بسیاری دخیل هستند تا هنرمند و آثارش در طول زمان تبدیل به موجودی منحصربه فرد و دارای تشخص شود و هنرش برای آیندگان نیز قابل خوانش و تعریف شده باشد اما در مورد اردشیر محصص، همچنان مهم ترین دلیل زنده بودن آثارش، آهنگ فراگیر، نگرش انتقادی و ریشه های عمیق هویتی قابل شناخت در گزارش های تصویری او از جهان پیرامونش بود. این هنرمند دست به ترسیم جهانی برده که بسیار واقعی و گزنده است، آن قدر که به ناچار می خندی و از تناسب و مهارتش در ترسیم این جهان لذت می بری. در همه آثارش با نوعی از خطوط کنترل شده در حین تنوع با ترکیب بندی و پرسپکتیو خاص او مواجه هستیم. کیفیتی از طراحی که تنها در اعجاز و ایجاز هنر وی می توان یافت. محصص بیش از یک طنزپرداز یا کاریکاتوریست به دلیل شناخت عمیق جامعه و تاریخش تبدیل به کنشگری سیاسی و اجتماعی شده است. در واقع او با آگاهی و ریزبینی به ترسیم جزییات ضروری جهان پرداخته و در ساده ترین و خلاصه ترین طرح هایش نیز ویژگی خاص اردشیر بودن را بر جای گذاشته است.
جوانی باریکاندام، صبور و کمحرف که در لحظههای سکوت، مداد طراحیش را آرام و بیوقفه روی سطح کاغذ کاهی بزرگ بهحرکت درمیآورد و با حرکات ماهرانهای به شاکله ناپیدای مدادی جان میبخشید. این شیوه طراحی که طراح نامدار و بلندآوازه، محصص، بهکار میگرفت در واقع گشودن فصل جدیدی در هنر طنز تصویری در ایران بود.
زندگینامه اردشیر محصص
اردشیر محصص در ۱۸ شهریور۱۳۱۷ خورشیدی در لاهیجان و در خانواده ای فرهنگی چشم به جهان گشود. در همان دوران کودکی بود که نخستین جوانه های هنر تجسمی در ذهن اردشیر جرقه زد و به این عرصه قدم نهاد. او در ۱۲ سالگی به تهران رفت و تحصیلات مقدماتی خود را در رشته ادبی به پایان برد و با قبول شدن در دانشگاه حقوق، راه پدر را که یکی از قضات آن دوران بود، ادامه داد. اما پس از مدت کوتاهی اردشیر از کار حقوق استعفا کرد و برای همیشه خود را وقف طراحی کرد.
آثار برجای مانده از مصحح
شغل طراحی را از اواخر دهه ۳۰ آغاز کرد و وقتی احمد شاملو متولی کتاب هفته شد، این فرصت را برای مـحصص مـحیا کرد تا آسوده خاطر از سانسورهای رایج سردبیر و فضای سنگین آن سالها هرچه دل تنگش میخواهد بکشد و چاپ کند و این آزاددستی، ۶ دهه دوام آورد.چاپ آثارش در نشریاتی مثل کـیهان، اطـلاعات، آیندگان و نگین، نگاه روشنفکران نسبت به جایگاه کاریکاتور و تصویرسازی را زیر و رو کرد و بعد از این شهرت در وطن، پایش را به نیویورک تایمز و آفریقای جوان کشید. آثار این طراح طنزاندیش در نشریاتی چون گـرافیک دیـزاین، اپوس،گرافیس، آرت دایرکش به چاپ رسیدند و همین سندی است بر اینکه پیش از دیگر طراحان ایرانی جایگاهی برای خودش به دور از ایران دستوپا کرده بود.
افرادی مثل احمد شاملو، حاج سـید جـوادی، جواد مـجابی و … در معرفی اردشیر محصص سـهم بسزایی داشتند و جامعترین کتاب درباره این نوشتهها کتابی است با عنوان دیباچه که انتشارات مروارید در ۱۳۵۴ خورشیدی آن را منتشر کرد. اردشیر را به طور عموم به دوره هوای طوفانی بـه یـاد مـیآورند. حال آنکه وقتی کارنامهاش را مرور می کنیم، می بینیم کـارنامه و وقایع چیز دیگر است. محصص پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نیویورک هجرت کرد و همواره منتقدی طغیانگر بود که زشتیهای پیرامونش را با چرخش قلم به نقد مـیکشید و عـاملان آنرا رسوا میساخت. محصص در داخل و خارج از ایران، تـأثیر خـود را بر هنر ایرانی آنچنان گـذاشت کـه تـا سالیان متمادی از ذهنها نـرود و بـسیاری برایش بنویسند و آثارش را بـه بـحث بنشینند. بـه عـقیده بسیاری از نظریه پردازان آنچه محصص را شخصیتی جـالب و قابل بحث میکند، فراتر از هنرش، هوش هنرمندانه در نوع ارایه و تبلیغ آثارش است.
در سالهای دهه ۵۰ و در دورهای که مـنابع مدرن و کتابهای منتشر شده از آثار طراحان و کـاریکاتوریستهای پیـشرو در جـهان بـه نـدرت به ایران راه می یافت، محصص کوشید تا این منابع را گردآوری کند. در واقع کـاریکاتور نو در ایران از ۲ منبع روزنامهها و مـجلات فـرانسوی و اروپای شـرقی الهام میگرفت و محصص با الگوگیری از این منابع و با قدرت و تیزهوشی در به کارگیری خصوصیات آنها به زبانی شخصی دست یافت که وی را از دیگر طراحان و کـاریکاتوریستهای ایرانی متمایز میکرد.در روزگاری که کاریکاتور ایران، راه ابتذال را در پیش گرفته بود و در چاه سطحینگری در ارتباط با مسایل روز گرفتار آمده بود، محصص در زیر لایههای سطحی، مفاهیمی را جـستجو مـیکرد که میشد، نمونههای عینی آنرا در وقایع معاصر ایران جستجو کرد.
یکی از منابع الهام محصص، عکسهایی بودند که از عکاسخانه تهامی در میدان بهارستان، میخرید. تصاویری که از وقـایع دوران قاجار ثبت شده بودند. این تصاویر، خودبهخود طـنزی سـیاه و تأثیرگذار در دل داشتند و محصص با خطوطی قدرتمند آنها را وارد طرحها و کاریکاتورهایش میکرد اما آنچه او را به عنوان هنرمندی جهانی به دیگران معرفی کرد، آثاری بود که از وی در نیویورک تایمز به چاپ میرسید. آثار محصص در آنـجا جـنبههای تصویرسازی هـوشمندانه و قدرتمند داشت که پیش از این، او این تجربه را در تصویرسازیهای مقالات علی اصغر حاج سید جوادی در روزنامه کیهان آزموده بـود و به شهادت بسیاری، گاهی طرحهای محصص از مقالات حاج سید جوادی پیـشروانهتر و تـأثیرگذارتر بـود.
شناخت معجزه ژورنالیسم به وسیله محصص، او را به چهرهای تـبدیل کـرد که در عرصه هنرهای تجسمی ایران شاید بیشترین مقاله، نقد و یادداشت درباره وی نوشته و منتشر شـده است. نویسندگانی که در کنار اردشیر به مدد او میآمدند و در تبلیغ آثار او نقشی تأثیرگذار ایـفا میکردند.این پشتوانه تـبلیغی بـه ساخت اتمسفری گرداگرد آثار محصص میانجامید که کمتر فردی میتوانست در نقد آثار او قلمفرسایی کند. طرحها و کاریکاتورهای اردشیر محصص به دلیل متفاوت بودن و گاهی به شدت تجریدی شدن، مخاطبان خاص مییافت و در ایـران، نشریات معدودی به چاپ آن شیوه از طراحی و کاریکاتور میپرداختند. این تفاوت را بزرگانی نظیر احمد شاملو شناختند و به محصص امکان انتشار و گسترش آثاری را دادند که او دل در گرو خط های آن طرحها داده بود، آثاری که محصص را تـبدیل بـه اردشیر کرد.اردشیر هنرمندی بود که هرگز برای خوش آمدن شخصی به خلق آثارش نمیپرداخت. او آن چیزی را تصویر میکرد که به آن باور داشت. این معجزهای است که در خـط های سـاده و روان اما قدرتمندش میتوان یافت.
کامبیز درمبخش کاریکاتوریست
این هنرمند یکی از پیشگامان کاریکاتور در ایران است. در آخرین روزهای سال ۹۷ به پاس شش دهه خلاقیت تصویری از کامبیز درمبخش تجلیل شد. این کاریکاتوریست سبک ویژه خود را دارد به طوری که اگر یکی از آثار او امضا نداشته باشد، مخاطب با توجه به سبک اثر خواهد فهمید که از آنِ اوست. درمبخش نوآوریهای فراوانی در زمینه کاریکاتور داشته است از جمله تلفیق مینیاتور با کاریکاتور، وارد کردن سیاست به کاریکاتور، تلفیق اینستالیشن (هنر چیدمان) و کاریکاتور.
کامبیز درمبخش در سال ۱۳۲۱ در شیراز به دنیا آمد و فارغالتحصیل هنرستان هنرهای زیبای تهران است. او از پیشکسوتان هنر کاریکاتور در ایران بهشمار میرود و در کار خود صاحب سبک است.
درم بخش از ۱۴ سالگی همکاری خود را با نشریات ایرانی از جمله توفیق شروع کرد و با دیگر مطبوعات ایرانی و خارجی همچون نیویورک تایمز، اشپیگل، نبل اشپالتر و… کارش را ادامه داد. در مجموع بیش از ۶۰ سال با مطبوعات صاحب نام ایران و جهان همکاری مستمر داشته و مدّتی نیز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، هنر کاریکاتور را تدریس کردهاست.این هنرمند بیش از ۵۰ نمایشگاه انفرادی در داخل و خارج از کشور برگزار کرده و در ۱۰۰ نمایشگاه جمعی داخلی و خارجی حضور داشتهاست.
او برنده جایزه از بزرگترین و معتبرترین مسابقات بینالمللی کاریکاتور ژاپن، آلمان، ایتالیا، سوئیس، بلژیک، ترکیه، برزیل، یوگسلاوی و چندین جایزه بینالمللی جنبی دیگر بوده و داور مدعو چند نمایشگاه بزرگ بینالمللی کاریکاتور بودهاست. او همچنین نشان شوالیه را از دولت فرانسه در آبان سال ۱۳۹۳ دریافت کرد.
بسیاری از آثار درمبخش به موزههای معتبر دنیا راه پیدا کرده از جمله در موزه هنرهای معاصر تهران، فرهنگستان هنر خانه صبا، کتابخانه ملی، مان هنر نو، موزه سندیکای گرافیستهای ایران، موزه آوینیون پاریس، موزه کاریکاتور بازل در سوئیس، موزه کاریکاتور گابروو در بلغارستان، موزه هیروشیما در ژاپن، موزه ضد جنگ یوگسلاوی، موزه کاریکاتور استانبول در ترکیه، موزه کاریکاتور ورشو در لهستان و مجموعه شهرداری شهر فرانکفورت آلمان.
کتابهای متعددی در زمینه تصویرسازی و کاریکاتور تاکنون از او چاپ و منتشر شدهاست. ازجمله: بدون شرح، دفتر خاطرات فرشتهها، کتاب کامبیز (درایتالیا منتشر شد)، کتابهای مشترک طنزاندیشان امروز ایران، طنزاندیشان امروز ایران در خارج از کشور، میازار موری که دانهکش است، المپیک خنده، سمفونی خطوط، اگر داوینچی مرا دیده بود و چند اثر دیگر.
درمبخش فعالیتهایی در زمینه تبلیغات (طراحی روی جلد کتاب)، تصویرگری کتاب کودک، پوستر، فیلم کوتاه، کارت پستال، تقویم و مشابه آنها دارد و از سال ۱۳۸۶ به بعد وارد عرصه انیمیشنسازی نیز شدهاست. او همراه با پسرش رامین در این زمینه فعال است و نتیجه این همکاری، ساخت چندین فیلم انیمیشن کوتاه از جمله مجموعه «دلقکها» ست.در تاریخ پنجشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۷ در مراسم پایانی ششمین «جشنواره بینالمللی هنر برای صلح»، نشان عالی «هنر برای صلح» به کامبیز درمبخش و ۳ هنرمند دیگر اهداء شد.
مستند سینمای کاغذی
در سال ۱۳۹۵ مستندی ۷۰ دقیقهای درباره آثار و زندگی کامبیز درم بخش به کارگردانی جواد آتشباری منتشر شد.
درگذشت
کامبیز درمبخش به دلیل ابتلا به ویروس کرونا، از ۱۰ آبان ۱۴۰۰ در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان آتیه تهران بستری شد. او ۱۵ آبان ۱۴۰۰ در سن ۷۹ سالگی درگذشت.
بزرگمهر حسین پور کاریکاتوریست
کمیک استریپهای تاثیرگذار «من گوسالهام» که هر هفته در ماهنامه چلچراغ منتشر میشد و طرفداران ویژه خود را داشت، بعدها در کتابی به همین نام منتشر شد. بزرگمهر حسینپور بعدها به واسطه مجموعه کاریکاتورهای «حرمسرای ناصرالدین شاه» بیشتر در میان مردم شناخته شد. این طرحها با استقبال فوق العاده مخاطبان مواجه شد تا جایی که یک شرکت تولیدی، طرحهای این مجموعه کاریکاتور را روی تیشرتهایش چاپ کرد. بزرگمهر حسینپور این مجموعه را بر اساس عکسهای باقیمانده از دوران قاجار طراحی کرده است.
کاریکاتوریست و کارگردان انیمیشن اهل ایران است.حسینپور در سال ۱۳۵۵ به دنیا آمد. او رشته نقاشی را در دانشگاه آزاد تهران به پایان رساند. از سال ۱۳۶۹ به عنوان کارتونیست و کاریکاتوریست در نشریات گوناگون کشور مانند گل آقا، کیهان کاریکاتور، روزنامه زن، سروش نوجوان، رشد نوجوان، روزنامه نوروز، روزنامه آفتابگردان، روزنامه اقبال و هفتهنامه چلچراغ به کارپرداخته است. و مدیریت بخش هنری مجلات زنان فردا، عروس هنر، دانش یوگا را بر عهده داشته است. وی هم اکنون از کارگردانان پرکار انیمیشن ایران است که کارگردانی فیلمهای بسیاری را به انجام رسانده است.
مجید خسروانجم کاریکاتوریست
این هنرمند چهل و یک ساله از هفده سالگی وارد دنیای جذاب کاریکاتور شده و این روزها با طرحهای خلاقانهاش موسوم به «کلاژ کاریکاتور» به شهرت رسیده است. او در این باره گفته است: «اوایل از تخته شاسی و انگشتم عکس میگرفتم. یکی از دوستان خرده گرفت که چرا انگشتت در همه عکسهایت افتاده است. بعد از این حرف دلم خواست از انگشتانم و حتی یک جسم خارجی دیگر در کارهایم استفاده کنم. چون به نظرم جذاب میآمد».مجید خسروانجم متولد ۱۹ آبان ۱۳۵۷ در تهران، کاریکاتوریست است فارغ التحصیل فوق لیسانس طراحی صنعتی از دانشگاه هنر می باشد، از کشیدن کاریکاتور معلمان به طرح های خلاقانه متفاوت فعلی رسیده و بسیار مشهور است
از بیمارستان تا گل آقا
در بیمارستان لقمان حکیم متولد شده و دوران بچگی اش در خیابان امام خمینی و نواب گذشته است، علاقه اش به کاریکاتوری از دوران راهنمایی در وجودش شکل گرفت
به شدت پیگیر مجلات کیهان کاریکاتور، گل آقا و سروش نوجوانان بود اما گاهی جیبش با قیمت روی جلد همخوانی نداشت و مجبور بود بیخیال خریدشان شود
اولین کاریکاتوری برای معلم
می گوید اولین بار معلم عربی اش گفته بود اگر کاریکاتورش را بکشم دو نمره به کل کلاس اضافه می کند، من هم کشیدم و تحویلش دادم او هم بدقولی نکرد
به کل کلاس ۲ نمره اضافه کرد اما از من ۱۰ نمره کم کرد ! اولین بار در سال ۷۲ شروع به طراحی حرفه ای و جدی کردم
چاپ کاریکاتور و معرفت خواهر
در سال ۱۳۷۴ وقتی ۱۷ ساله و در بحبوحه کنکور بود اولین کاریکاتورش در مجله طنز و کاریکاتور چاپ شد اما دوست نداشت کسی مطلع باشید، اما خواهرش فهمید و تمام مجلات کیوسک رو خرید و برای تبلیغ برادرش همه را در بین دوستان و آشناهایشان پخش کرد
ماجرای شهرت
شهرت خسروانجم با دو کاریکاتور سر زبان ها افتاد
اولین کاریکاتور او با موضوع روز پدر که یک طرح بسیار تاثیر گذار از کادوی روزپ در دختربچه برای پدر جانباز خود بود و دومین طرح مربوط به گرد و خاک خوزستان بود که بسیار بازنشر شد
می گوید یکی از مسئولات بخاطر این طرح های با او تماس گرفته و تشکر کرده است
ازدواج
استاد خسروانجم در سال ۱۳۸۱ وقتی ۲۴ ساله بود ازدواج کرد که ثمره آن یک پسر بنام طاها متولد ۸۳ می باشد
طرح های شناسنامه دار
طراحی های خسروانجم شبیه هیچ کس نیست و این سبک منحصر به فرد باعث شده اگر کارهایش را بدون اسم هم جایی دیدید بلافاصله یادش بیفتید
فعالیت در اینستاگرام
طرح های استاد خسروانجم حالا به شدت محبوب است، شبکه اجتماعی او در اینستاگرام بالای ۱۲۲ هزار نفر دنبال کننده دارد و تجربه چندین حضور در خندوانه را هم دارد
دیدن A4 برای اولین بار
آن زمان بجز دفتر نقاشی کاغذ دیگری برای نقاشی نداشتم
روزی پدرم ۵ کاغذ A4 به خانه آورد، یعنی ۵ حجم سفید کاغذ که به هیچ منگنه ای وصل نبود، شاید باورتان نشود، من آن شب از ذوق تا صبح خوابم نبرد
یادم می آید هر ۵ تاش را کنار هم چیدم و تا صبح نگاهشان کردم …
حسین صافی کاریکاتوریست
شاین کاریکاتوریست ۴۳ ساله زاده مشهد و دانشآموخته کارشناسی ارشد پویانمایی است. او در پنجمین دو سالانه کاریکاتور تهران در بخش چهره نفر اول شد و مدتی نیز کاریکاتورهای پشت جلد مجله گل آقا را طراحی میکرد. تمرکز صافی بر کاریکاتور چهره است و از جمله کاریکاتوریستهایی است که وارد دنیای طراحی پویانمایی هم شده. حسین صافی کتاب «علی کوچولو در تیم دنیا» اثر جواد علیزاده را دلیل علاقهمند شدنش به کاریکاتور چهره و کتابهای طنز و کاریکاتور بعدی او مانند شوتنامه و جام جهانی ۸۶ را باعث ادامه این مسیر دانسته است.در نشستي که با حضور داوران خارجي درباره دوسالانه کاريکاتور تهران برگزار شد، همه داوران تاکيد کردند که دوسالانه کاريکاتور تهران يکي از بهترين دوسالانه هاي کاريکاتور دنياست.
کاریکاتوریست هایی ازاسپانيا، چين، برزيل،آلمان و ترکيه داوران خارجي اين دوسالانه بودند که در اين نشست حضور داشتند.مسعود شجاعي طباطبايي در ابتداي اين مراسم با اشاره به جشنواره بين المللي انيميشن و کميک کشور چين، از برگزاري روزي به نام ايران در اين جشنواره خبر داد وگفت: اين جشنواره هر ساله در چين برگزار مي شود و يکي از بزرگترين اتفاقات بزرگ هنري اين کشور است که در نتيجه تعاملات بين مسئولان ايران و چين قرار است در اين جشنواره روزي به نام ايران نامگذاري شود و آثار هنرمندان ايراني در بخشي از اين جشنواره به نمايش گذاشته شود.
جمال رحیمی کارتونیست
کارتونیست با انتخاب عنوان «خداحافظ جناب شوالیه خطوط»، برای کامبیز درمبخش نوشت: «هر ساختمانی روی ستون و پایهای استوار است و هر خیمهای که بر پاست، دیرکی دارد. اگر آن ستون و دیرک را از میان بردارند، نه از خیمه خبری هست و نه از خیمهنشین. آنوقت از آن خیمه چیزی جز آوار غمزده و ملول نمیماند. شاید میخها و لتههای دور و برش را تعویض کنند و جایشان را با چیزهای جدید پر کنند. ولی دیرک را دست به دست و نسل به نسل با خودشان به هر جایی میبرند. تحمل بار چادر را روی دوش هر تکه چوبی، هرچند قوی و جوان نمیگذارند.
برای این تحمل این مسئولیت، باید کهنه و قیر اندود و چغر بود و این میسر نمیشود، مگر با گذر ایام. برای همین است که آدمهایی که عمرشان را صرف اعتلای هنر و فرهنگ این مملکت کردهاند را عزیز میداریم و روی دست میبریم. آنها دیرکهای فرهنگ و هنر ما هستند. دیرکهایی که بیماری کرونا یکییکی دارد از روی سرمان میکشد. «کامبیز درمبخش» را کمتر کارتونیست و کاریکاتوریستی پیدا میشود که نشناسد. اصلا کمتر آدم هنردوست و هنرمندی ـ در هر زمینهای ـ پیدا میشود که لااقل یک کار از او ندیده باشد و یا یکبار اسمش به گوشش نخورده باشد. یکی از آدم حسابیهای مملکت و یکی از ستونهای هنرهای تجسمی، یکی از آنهایی که هر خطش کلاس درس بود و چراغدار راه جوانترها. یکی از آنهایی که آدم دلش نمیآید فکر کند جهان بعد او چه شکلی خواهد بود.
یکی از آنهایی که در دهان نمیچرخد بگویی خدا رحمتش کند و افعال را به صورت گذشته برایش استفاده کند. خبر فوت «کامبیز درمبخش» به قدری ناگوار بود که جامعه کارتون و کاریکاتور، تا چند ساعت اول باور نمیکرد چه سایهای از سرش بلند شده است. باور نمیکردیم که کسی که تا همین چند روز قبل با او صحبت میکردیم و به کارهایش استناد میکردیم به رحمت خدا رفته باشد. البته که آن خطوط صاف و قدرتمند، آن آدمکهای بیچهره و در موقعیتهای سورئال، آن ایجاز در گفتار و رفتار و آن اعجاب در ایدههای ناب، هرگز از میان ما نمیرود. ولی دیدن کارهای بیشمار جدیدش را از دست دادهایم. آثاری که میشد چند سال و به قدر چند هزار دیگر ازشان دید و لذت برد. ولی انگار کرونا بخیل است.
اینهمه که گفتم فقط بخش کوچکی از درمبخش بود. از هیچکس برنمیآید که این آدم را کوچکتر از اندازهاش نشان بدهد. بزرگ است به اندازهای که در ذهن هنرمندان و کارتونیستهای جهان است. بزرگ است به قدر تاثیری که روی نسلهای همدوره خودش و نسلهای بعدی میگذارد و به قدر آرزوی تمام کسانی که میخواستند مثل او بشوند.»
هادی حیدری کارتونیست
دیگر کارتونیست کشورمان پس از رفتن کامبیز درمبخش با انتشار طرح صفحهی یک فردای روزنامه سازندگی، نوشت: «کمرمان شکست آقای درمبخش! باور کنید دستم به کشیدن خطهای صورتتان نمیرفت؛ میلرزید و روی صفحه سُر میخورد. من از شما بسیار آموختم. شما یکی از منابع الهامبخش زندگیام بودید. وقتی ناامید و دلزده از روزگار میشدم، پشتکار و جوشش بینهایتِ فکر و ذهن و دست شما مرا از خودم خجالتزده میکرد. تنها نگرانی که در این قریب به بیست سال آشنایی نزدیک از شما شنیدم، این بود که هزاران ایده در ذهن دارید و میترسید برای به تصویرکشیدنشان، وقت کم بیاورید.
هر سال که تولدتان میشد و برای شنیدن صدایتان تماس میگرفتم، نفس راحتی میکشیدم که یک سال دیگر اقبال زیستن در کنارتان را یافتهام.اما امروز کمر ما را با رفتنتان شکستید. خطها و نقشها با رفتنتان یتیم شدند. قلب کاریکاتور ایران شکست، درست مثل قلبهای ما که به قلب شما گره خورده بودند. غروبِ شوم شنبه پانزدهم آبانماه هزار و چهارصد»
دیدگاهتان را بنویسید