تحلیل نقاشی مونالیزا

مونالیزا به چه معناست؟
MONALISA از کلمه (mona) برگرفته است که به زبان ایتالیایی به معنی (بانوی من لیزا) و کوتاه شده کلمه (madonna) است.پس مونالیزا (monalisa) به معنی بانوی من لیزا و یا بانو لیزا است. اما این اثر را با اسم لبخند ژکوند هم میشناسیم، ژکوند مونت اسم ژکوندو (فامیلی همسر لیزا) است وبه زبان ایتالیایی به معنی شاد و خوشحال است.
مونالیزا کیست؟
منتقدان دربارهی مدل اثر نظرات متفاوتی دارند برخی بر این باورند که داوینچی چهره مادرش را کشیده، برخی میگویند چهرهی خودش است و برخی میگویند اثر، ترکیب چهره زن و مرد است.اما در یادداشتهای آگوستینووسپوچی (کارمند دولت آن زمان) نوشتههایی یافت شده که میگوید در سال ۱۳۰۵ داوینچی مشغول کشیدن چهره لیزا دل ژکوندو بوده است، تعداد کثیری بر این باورند که مونالیزا چهره لیزا گراردینی است که بعد از ازدواج به لیزا دل ژکوندو تغییر کرده است.
لیزا گراردینی چه کسی بود؟
لیزا دختر خانواده اصیل در فلورانس بود، خانواده او وضع مالی خوبی نداشتند. لیزا در سن ۱۵ سالگی با فرانچسکو دل ژکوندو که همسر دوم او بود ازدواج کرد. فرانچسکو دل ژکوندو تاجر ابریشم بود که تقریباً ۲ برابر سن لیزا را داشت و بخاطر شهرت خانواده لیزا با او ازدواج کرد و لیزا نیز بخاطر مال و ثروت فرانچسکو همسر او شد.لیزا و فرانچسکو صاحب ۵ فرزند بودند که ۲ پسر و ۳ دختر بودند، فرانچسکو به مناسبت تولد پسر دومش و خانهی جدیدشان برای هدیه دادن به لیزا سفارش چهرهی اورا به داوینچی داده بود، لیزا در سن ۶۳ سالگی در ۱۵۴۲ فوت کرد.
رازهای نقاشی مونالیزا
نقاشی مونالیزا در طول تاریخ خود تغییرات زیادی را پشت سر گذاشته است. به عنوان مثال، ابتدا بر سطح یک صفحه چوبی نقاشی شده بود، اما بعداً به سطح بوم منتقل شد. همچنین در طول سالیان متمادی بارها بازسازی شده است. مهمترین ویژگی مونالیزا رازآلوده بودن آن است. مونالیزا در عین سادگی چنان رازآمیز است که بسیاری تلاش کردهاند امور پنهانی و عجیب و غریبی در آن پیدا کنند و در طول تاریخ هنر مدرن بیش از هر اثر دیگری در هنرهای تجسمی موضوع تفاسیر و خوانشهای متعدد بوده است.
بسیاری تلاش کردهاند معنای لبخند را رمزگشایی کنند و اغلب مورخان هنر معتقدند که این لبخند طیفی از احساسات، از شادی تا مالیخولیا را نشان میدهد. «لبخند ژوکوند» آنقدر نمادین و فراگیر شده که سراسر تاریخ هنر و فرهنگ عامه، مملو از تقلیدها و ارجاعات متعدد به آن است. لبخند مرموز مونالیزا به اندازه خود ابدیت رازآمیز است. به تعبیری میتوان آن را بزرگترین معمای تاریخ هنر دانست.
شاید بتوان گفت سادگی و رازآلودگی توامان اصلیترین دلیل ماندگاری مونالیزا است. آندره مالرو نویسنده و منتقد برجسته فرانسوی اشاره میکند که «مونالیزا حاصل نبوغی عظیم است؛ نبوغی که مانند تمام شاهکارهای جهان در «سادگی» متجلی میشود.»
آنچه در نگاه نخست در تابلوی مونالیزا توجه ما را جلب میکند، حد حیرتانگیز زنده بودن لیزا در تابلو است. گویی که روح دارد و زنده است و در برابر چشمانمان تغییر حالت میدهد؛ لیزا در تابلو به گونهای است که هیچگاه چهرهاش را ثابت نمیبینیم. نگاه لیزا در این تابلو گاهی تمسخرآمیز و گاه غمگین به نظر میرسد.
به تعبیر ارنست گامبریچ نویسنده بزرگ تاریخ هنر «نقاشیهای پیش از لئوناردو، بهویژه در آثار مازاتچو، کمی خشک و بیحالت و تقریبا بیجان به نظر میرسند. علت این مساله این است که آنها آگاهانه تمام تلاش خود را میکردند تا اجزای بدن را عینا نسخهبرداری کنند و کمتر به زنده بودن انسانهای ترسیمشده در نقاشی توجه میکردند. در این تابلوها گویی نقاش مدل خود را طلسم کرده و مانند آدمهای داستان زیبای خفته در حالت انجماد نگه داشته است. هنرمندان مختلف به شیوههای گوناگون تلاش کردند این مشکل را رفع کنند که از میان آنها تنها لئوناردو داوینچی بود که موفق شد بر این مشکل غلبه کند. لئوناردو علت این مشکل را ناشی از ترسیم خطوط دور و بر چهره و نمای کلی اثر به گونهای قاطعانه و مشخص میدانست.
بنابرین خود این نوع از ترسیم چهره را کنار گذاشت و بهجای آن تکنیکی آفرید که امروزه آن را اسفوماتو مینامند. اسفوماتو یعنی اسلوب خفیف کردن تدریجی رنگ و نور که حالتی به تابلو میدهد که گویی اجسام در میان دود یا مه دیده میشوند. اسفوماتو اجازه میدهد شکلها با یکدیگر در هم بیامیزند و با حالت محو و مهآلودی که به چهرهها میدهد، همواره چیزهایی را به تخیل مشاهده گر واگذار میکند.»
حالت کمال اسفوماتو در مونالیزا به کار رفته است. آنچه در نقاشی چهره بیشترین اهمیت را دارد و کیفیت و حال و هوای تابلو را معین میکند عبارت است از ترسیم گوشههای لب و چشمها. لئوناردو در تابلوی مونالیزا همین دو قسمت را با آمیزش تدریجی آنها با سایهای خفیف، ناروشن و کدر کرده است. به همین دلیل است که چهره مونالیزا حالت پایداری ندارد و همواره حس و حالی مبهم و رازآلوده دارد.
عامل دیگری که به حس رازآلودگی در چهره مونالیزا دامن میزند ناهماهنگی قسمتهای چپ و راست تابلو با یکدیگر است. در چشمانداز خیالی پسزمینه تابلو افق سمت چپ تابلو از افق سمنت راست پایینتر است. در نتیجه وقتی به سمت چپ چشم میدوزیم، مونالیزا تا حدی بلندتر و راست قامتتر از سمت راست به نظر میرسد و با تغییر جایگاه گویی چهره مونالیزا نیز تغییر میکند.
چرا نقاشی مونالیزا شیطانی است
در واقع، نقاشی مونالیزا هالهای از رمز و راز و سوالات احاطه شده است، که از نظریات مربوط به “چشمهای شیطانی” تا بررسی ابهامات آن، همواره مورد توجه بوده است. اعتقاد بر این است که نقاشی حاوی یک احساس ذاتی بدخواهی است که با آن مرتبط است. با این حال، بسیاری از این تفسیرها مبتنی بر باورهای غلط و بدون دلیل قانع کنندهای هستند و تفسیر درستی از این شاهکار هنری نیستند.
در کل، نقاشی مونالیزا یک اثر هنری بزرگ و ماندگار است که توانسته است در قلب تمامی بینندگان خود، احساساتی مانند تعجب، شگفتی و تأمل را به وجود آورد.vlc ,
چرا مونالیزا ابرو ندارد؟
دلیل معروفیت نقاشی مونالیزا
شاهکار داوینچی
آرامشی که در این نقاشی وجود دارد ستودنی است.لیزا آنقدر صمیمی به ما نگاه میکند که گویا در کنار هم در کافه نشستهایم و مشغول خوردن چای هستیم و لیزا با دقت و لذت به ما و سخنان ما گوش میدهد و بعد از دقایقی دست راستش را از دست چپش برمیدارد، نوعی حرکت در دستان او مشاهده میشود. هرگز چهره را بطوری که ژست عکاسی یا نقاشی گرفته باشد نمییابیم! هرگز این حس به ما منتقل نمیشود او کاملاً درلحظه است.
با آنکه ۵۰۰ سال از جان گرفتن این اثر میگذارد و با وجود آنکه هیچ زبان مشترکی بین ما نیست و ما حتی با لئوناردو داوینچی قرار ملاقاتی نگذاشتهایم، اما بهخوبی این حس و ارتباط در ما زنده میشود، حرفها و هنر داوینچی را میفهمیم حتی اگر ندانیم چه بر سر او و زندگی او آمده است این ارتباط، ارتباطی عجیب است که فقط یک نقاش توانایی این حس فرازمینی را به ما میدهد.
طبق اسکنها و مطالعاتی که انجام شده گفته میشود طی سالهایی که لئوناردو داوینچی بر روی این نقاشی کار میکرد پی در پی در آن تغییر ایجاد میکرد. برای مثال بر گیسوان او گیرههای مو زیادی گذاشته بود و یا در ابتدا گیسوانش را به بالای سرش جمع کرده بود!داوینچی در عین اینکه از واقعگرایی استفاده کرد از تخیل و ذهن خودش بهره گرفته در واقع نقاشی تخیلی است که واقعی است، چهره لیزا همان است اما بعید است که لباس و مکان همانی باشد که بوده است.
طرز نشستن لیزا هرمی شکل است که باعث پایداری و ثبات پایداری و ثبات و آرامش و عمیق در اثر است.بعد از این نقاشی این نوع نشست رایج شد و نقاشان بعدی از آن استفاده میکردند.اما رنگها! رنگهای این نقاشی گرم و بسیار آرامش بخش است.
دیدگاهتان را بنویسید