بیوگرافی ون سان ونگوگ
ون سان ونگوگ کیست؟
وینسنت ویلم فان خوخ (Vincent Willem van Gogh) معروف به نام ون سان ونگوگ هنرمندی هلندی بود.وی از سن کم فعالیت هنری خود را شروع کرد و علاقه بسیار زیادی نسبت به نقاشی نشان میداد.او به دلایل مختلف که در ادامه به آنها اشاره میکنیم، تا اواخر عمرش فعالیتهای رسمی نکرده و بیشتر اثار رسمی و معروف اش که موفقیت وی را در نتیجه داشتند. را در 2 سال اخر زندگی اش خلق کرده است.گفته شده ونگوگ بیش از ۲۰۰۰ اثر رسمی را در سالهای آخر عمرش کشیده و اوج موفقیت اش در همان دوران بوده است. همانطور که اشاره شد، ونگوگ از همان سالهای اول عمرش به هنر علاقمند بوده و در پی این علاقه، وی به عنوان فروشنده اثار هنری در جشنوارهها و فروشگاههای نقاشی فعالیت میکرده است .
ونگوگ در چندین دانشگاه هنری مشهور تحصیل کرده بود و بعد از پایان زندگی تحصیلیش به کشورهای مختلف مسافرت میکرد و به فعالیتهای مذهبی و هنری مشغول میشد. همچنین وی بسیار فرد مذهبی بوده و به جز آرزوی هنرمند شدن، آرزوی تبدیل شدن به یک کشیش مسیحی را هم داشته.ونگوگ بخش قابل توجهی از زندگیش را به عنوان مُبلغ مسیحی در کشور بلژیک گذراند و به جز فعالیتهای مذهبیتش، شروع به طراحی چهرههای افراد محلی بلژیک کرد.
کودکی و تولد ون سان ونگوگ
ونسان ونگوگ (Vincent van Gogh) کودکی گوشه گیر و ساکت در ۳۰ مارس ۱۸۵۳ میلادی (۱۰ فروردین ۱۲۳۱ شمسی) در یکی از روستاهای استان برابانت شمالی در کشور هلند که روستای زوندرت نام داشت متولد شد.وی در خانوادهای مذهبی و متوسط از نظر مالیرشدنمود.وینسنت بزرگترین فرزند پدرش بود، گفته می شود وی چندین خواهر و برادر فوت شده تا قبل از به دنیا آمدن اش داشته است.البته باید گفت چند سال بعد از به دنیا آمدن وینسنت ونگوگ، وی دارای یک برادر و سه خواهر شد.اکثر فامیل های وی افراد بسیار مذهبی بودند و تعدادی از آنها کشیشهای محلی بودند.
برخی دیگر از اقوام وی در زمینههای هنری فعالیت میکردند و فروشگاههای هنری و نقاشی داشتند.ونگوگ تا سال ۱۸۶۴ میلادی (۱۲۴۳ شمسی) در کنار خانوادهاش و در مدارس محلی درس میخواند تا اینکه خانواده وی تصمیم گرفتند وینسنت را به مدرسهای شبانه روزی در کشور آلمان بفرستند.بنا برگفتههای خودش، ونگوگ دوری از خانواده و خواهرانش را نمیتوانست تحمل کند و این موضوع وی را به افسردگی شدیدی مبتلا کرده بود.وی از سنین نوجوانی با مسائل و مشکلات ذهنی رنج میبرده به همین خاطر جدایی از خانوادهاش در نوجوانی، پیش زمینهای برای بیماریهایش در آینده شد.
سر انجام ونگوگ را در ۱۲ سالگی به دبیرستان هنر منتقل کردند و تحت نظر یکی از هنرمندان مشهور آن دوره که “کنستانتین هایزمن” نام داشت قرار دادند.این اتفاق باعث شد تا شروع به یادگیری موارد اولیه طراحی شود.بعد از گذشت ۲ سال از یادگیری تئوریهای طراحی، مجدد خانه نشین شد.
ورود به بازار کار ون سان ونگوگ
پس از گذشت چندین سال یعنی در سال ۱۸۶۹ میلادی (۱۲۴۸ شمسی)، وینسنت شروع به کار کردن در یکی از فروشکاههای نقاشی عمویش در غرب کشور هلند نمود.تا سال ۱۸۷۳ میلادی (۱۲۵۲ شمسی)، یعنی تا ۴ سال مشغول به خرید و فروش نقاشی افراد مختلف شد.سر انجام بعد از دیدن موفقیت ونگوگ در دلالی نقاشی، خانوادهاش تصمیم گرفتند تا وی را به لندن بفرستند تا بتواند در فروشگاههای مهمتر کار کند و طرحهای ارزندهتری را به فروش برساند.سالهای سرخوشی وی شروع شده بود و با فروش نقاشیها به اصطلاح “پول پارو میکرد” . این مورد باعث شد تا تحت احترام خانوادهاش قرار بگیرد.
خوشی وینسنت ونگوگ برای مدت کمی پایدار بود و بعد از اولین شکست عشقی خودش، گوشه گیرتر و استعدادش در فروش نقاشیها کمتر و کمتر شد.زیرا دیگر نمیتوانست دید سودجویانه نسبت به نقاشیها داشته باشد.در نتیجه این ذهنیت و افکار وی، از فروشگاههای مطرحی که در آنها مشغول به کار بود اخراج شود. او برای مدتی از هنر و نقاشی دوری کرد.
وحشتناکترین دوران زندگی ونگوگ
در این حین علاقه ونگوگ به مذهب و دین مسیح بیشتر و بیشتر میشد.مذهبیت وی به قدری زیاد شد که تصمیم گرفت به انگلستان مهاجرت کند و در مدارس مسیحی به صورت داوطلبانه و بدون مزد مشغول به کار شود.مدرسهای که وی مشغول به آموزش در آن بود، در منظرهای بسیار زیبا و غنی قرار داشت و برای همین ونگوگ تصمیم گرفت چند نقاشی از این مناظر بکشد.وینسنت ونگوگ کم دوباره وارد طراحی و نقاشی شد.قبل از اینکه ونگوگ دوباره کل زندگی و وقتش را صرف هنر کند وی به مدت ۱۵ ماه در آمستردام مشغول به تحصیل در رشته علوم دینی شد.سر انجام بخش دینی وی به پایان رسید و مدرسهای که در آن آموزش میداد تغییر مکان کرد و تصمیم گرفت دوباره به خانهاش بازگردد.
وینسنت بعدها این دوره را به عنوان ” وحشتناکترین دوران زندگی” بیان کرد.بعد از بازگشت ونگوگ گوشه گیر به محل تولدش در کتابخانهای محلی به مدت ۶ ماه مشغول به کار شد و هیچ وقت از کارش در این کتاب فروشی رضایت نداشت.به همین منظور او همیشه به اتاقهای پشتی کتابخانه میرفت و شروع به نقاشی مناظر و چهرهها میکرد.باید بدانیم که وینسنت ونگوگ کامل از دین فاصله نگرفته بود بلکه فقط از افراطی بودن در آن دست کشیده بود.جالب است که بدانیم وی در اوقات فراقتش همیشه سعی میکرد کتاب مقدس انجیل را به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی و فرانسوی برگرداند.
شروع فعالیت هنری ون سان ونگوگ
سر انجام در سال ۱۸۷۷ میلادی (۱۲۵۶ شمسی) وینسنت ونگوگ به شهر بوریناژ بلژیک مهاجرت کرد تا به عنوان مبلغی مسیحی بین کارگران معدن کار کند.در این حین وی با اثار هنرمندی به نام “ژان فرانسوا” آشنا شد و دوباره انگیزهاش برای نقاشی کردن و رنگی کردن بوم نقاشی را به دست آورد.پس از گذشت ۳ سال یعنی در سال ۱۸۸۰ میلادی (۱۲۵۹ شمسی) ونگوگ دوباره به صورت حرفهای شروع به نقاشی کرد.وی اولین نقاشی مهم اش “سیب زمینی خورها” را هنگامی که در بلژیک حضور داشت طراحی کرد.برایش غیرقابل باور بود ولی برای اولین بار نقاشیش به سطح جهانی رسیده و بین هنرمندان والا مرتبه مطرح شده بود.
وینسنت برای مدتی مشغول به نقاشی به سبک رنگ تیره و به اصطلاح “هلندی” بود تا اینکه با سبک جدید “امپرسیونیسم” که تازه در حال رشد در اروپا بود آشنا شد و شیفته این نوع سبک هنری شد.همچنین میتوان گفت یکی از دلایل مشهور شدن وی، نقش آفرینی در گسترش این سبک بوده است.وینسنت ونگوگ دوباره روی خوش زندگی را به خود دیده بود و توسط عده خیلی زیادی از مردم مورد تحسین و تقدیر قرار گرفته بود.وی برای مردم از کافههای شبانه، مناظر طبیعی زیبای فراسنه، مردم کارگر و غیره نقاشی میکشید.
بنابر مشاهدات و گفتهها، وینسنت ونگوگ تمامی اثار مهم اش را در ۱۰ سال آخر حیاط اش نقاشی نمود.نقاشیهایی که باعث شده وی تا به امروز در دنیای هنر نامی جاوید داشته باشد را در ۲ سال آخرش خلق کرده است.برای بار دوم، شادی وینسنت ونگوگ زیادی طول نکشید و در سالهای ۱۸۸۸ میلادی (۱۲۶۷ شمسی) یعنی هنگامی که وی ۳۵ سال داشت، بیماریهای روانی وی شروع به شکلگیری کردند و روان وی را تحت تأثیر بسیار منفی قرار دادند.
اواخر زندگی و پایان حیات ونسان ونگوگ
سر انجام سالهای پایانی ونگوگ سر رسیده بود و برای درمان بیماریهایش به دکترهای روانشناس مختلفی مراجعه میکرد.آخرین دکتری که وینسنت ونگوگ به او مراجعه کرد “گاشه” نام داشت که بنا بر گفتههای وی، حال روانی دکتر از خودش بدتر بود.روزی پس از دیگری افسردگی و ناراحتی وینسنت ونگوگ عمیقتر میشد و امید اش به زنده ماندن کم میشد.با این حال هیچ وقت علاقهاش به نقاشی کم نشد و حتی در بدترین وضعیت روحی هم حدود ۱۰۰ نقاشی از خود به جای گذاشت.بالاخره صبر وینسنت ونگوگ به پایان رسید. و تصمیم به پایان دادن زندگی خود کرد و با سلاحی گرم به خود شکم خود شلیک نمود.او در سن ۳۷ سالگی در تاریخ ۲۹ ژانویه در ۱۸۹۰ میلادی (۹ بهمن ۱۲۶۸ شمسی) به دلیل خونریزی داخلی درگذشت.
۱۰ اثر معروف ون سان ونگوگ
وینسنت ونگوگ در طول عمرش نقاشیهای بسیار زیادی را برای مردم کشیده و برای جامعه هنری باقی گذاشت.در این بخش از مقاله زندگینامه ونگوگ به ۱۰ اثر معروف ونگوگ میپردازیم:
۱. شب پر ستاره
- سال خلق اثر: ۱۸۸۹ میلادی (۱۲۶۸ شمسی)
بنابر گفتههای متخصصان نقاشی “شب پر ستاره” بهترین اثر ونگوگ است که تا به امروز مورد تقدیر بسیاری از هنرمندان مهم قرار گرفته است.این نقاشی نشان دهنده امید وینسنت ونگوگ به بهتر شدن زندگی و بهبود یافتن از بیماریهای روانیش بود.جالب است که بدانید ونگوگ این طرح را در آخرین سال عمرش کشید.
۲. شب پر ستاره بر فراز رن
- سال خلق اثر: ۱۸۸۸ میلادی (۱۲۶۷ شمسی)
رودخانه رن یکی از رودخانههایی بود که نزدیکی محل وینسنت ونگوگ قرار داشت و او همیشه برای خلوت کردن با خودش به آنجا میرفت.در یکی از این شبها وی تصمیم میگیرد از این رودخانه نقاشی ای را بکشد.گفته شده این طرح یکی از بهرین نقاشیهای تاریخ است.در این طرح ما میتوانیم سبک منحصر به فرد ونگوگ را به خوبی درک کنیم.
۳. کافه تراس در شب
- سال خلق اثر: ۱۸۸۸ میلادی (۱۲۶۷ شمسی)
نقاشی کافه تراس هم یکی از نقاشیهای برتر وینسنت ونگوگ در اواخر عمرش است.این نقاشی هم سبک خاص وی را برای ما آشکار میکند.جالب است بدانید ونگوگ در نقاشیهایی که آسمان را باید طراحی میکرده، همیشه برای نمایش ستارهها از رنگ زرد استفاده میکرده است.زیرا رنگ زرد برای خودش و برادرش معنی و مفهوم خاصی را نشان میداد.
۴. هواخوری در زندان
- سال خلق اثر: ۱۸۸۸ میلادی (۱۲۶۷ شمسی)
وینسنت ونگوگ هنگامی این اثر را خلق کرده که در تیمارستان بستری بوده و در وخیمترین حالت خود قرار داشته است.این اثر نشان دهنده وضعیت زندانیان یا همان کسانی که در تیمارستان بستری بوده اند می باشد.با کمی توجه متوجه میشویم یکی از زندانیان در تلاش خارج شدن از الگوی حرکتی زندانیان است و بالای نقاشی، دو پروانه قابل مشاهده هستند که میتواند نمادی از امید به آزادی و رهایی باشد.جالب است که ونگوگ در تمامی نقاشیهایش از امید به وضعیت بهتر نمادی از خود به جای گذاشته است.
۵. گل های زنبق
- سال خلق اثر: ۱۸۸۹ میلادی (۱۲۶۸ شمسی)
این نقاشی به نظر ساده ولی در عین حالا بسیار زیبا میاید.ولی متأسفانه دلیل به نقش در آمدن این طرح بسیار ناراحتکننده است.هنگامی که ونگوگ گلهای زنبق را نقاشی کرد، اولین حمله روانی خود را تجربه کرده بود.جالب است که بدانید از ارزندهترین نقاشی ونگوگ این اثر است.
۶. گل های آفتابگردان
- سال خلق اثر: ۱۸۸۹ میلادی (۱۲۶۸ شمسی)
به نقش در آوردن طبیعت مخصوصاً گلهای مختلف یکی از سبکهای معروف ونگوگ بوده. نقاشی گل آفتابگردان نیز یکی از بارز ترین نماینده های این سبک است.
۷. خودنگاره خوش بریده شده
- سال خلق اثر: ۱۸۸۹ میلادی (۱۲۶۸ شمسی)
داستان های زیادی در مورد این است که چرا وینسنت ونگوگ گوش خود را میبرد.یکی از دلایل، افسردگی شدید و حالت های شیزوفرنی وی بوده که صداهایی در آن گوش می شنیده است.دلیل دیگر، گفته شده ونگوگ دوباره عاشق فردی می شود و چون در آن دوره مال و اموال زیادی نداشته، گوش خود را به آن زن هدیه می دهد.
۸. اتاق آرل
- سال خلق اثر: ۱۸۸۸ میلادی (۱۲۶۷ شمسی)
وینسنت در این نقاشی طرحی از اتاق خواب و جایی که در آن زندگی میکرده را به تصویر کشیده است.جالب است بدانید، ۳ نسخه از این نقاشی وجود دارد که در نکات ریز، طرح های روی دیوار و ساعت روز تفاوت دارند.
۹. سیب زمینی خورها
- سال خلق اثر: ۱۸۸۵ میلادی (۱۲۶۴ شمسی)
اولین نقاشی از ونگوگ که وی را به شهرت رساند، نقاشی سیب زمینی خورها بود که هنگامی که وی در بلژیک بود کشیده شد.یکی از سبک های ونگوگ، نقاشی کارگران بود که در این اثر به وضوح قابل مشاهده است.
۱۰. دکتر گاشه
- سال خلق اثر: ۱۸۹۰ میلادی (۱۲۶۹ شمسی)
آخرین دکتر روان شناسی که ونگوگ به آن مراجعه کرد، دکتر “گاشه” نام داشت. وینسنت در یکی از نامه هایش اشاره کرده بود که وضعیت روحی گاشه از من هم بدتر است.
زندگی شخصی ون سان ونگوگ
ونگوگ در ۱۶ سالگی، عازم شهر لاهه شد و در شعبه هنری و تجارت چاپ فرانسه در لاهه مشغول به کار شد. عمویش در این شرکت شریک بود و وینسنت در این دوره شروع به نوشتن نامههایی به برادرش تئو کرد. وینسنت همیشه با برادرش تئو رابطه خوبی داشت و از بچگی مورد حمایت تئو بود. ونسان ونگوگ تا آخر عمر خود به نوشتن نامه برای تئو ادامه داد.
همچنین در پاریس و لندن مدتی وینسنت در نمایندگیهای هنری کار کرد. در لندن او عاشق دختر صاحبخانه اش شد. البته این عشق متقابل نبود و باعث شد دوره افسردگی وینسنت شروع شود. ونگوگ به لطف کار خود در تجارت هنر توانست دانش کاملی از هنرهای تجسمی کسب کند. هنگامی که در پاریس زندگی میکرد، آثاری زیبا از دهقانان و روستا را در نقاشی هنرمندانی به نام های «ژان فرانسوا میلت» و «ژول برتون» مشاهده کرد. این آثار تأثیر عمیقی بر روی وینسنت گذاشتند و باعث شدند او بسیاری از آثار خود را به ترسیم دهقانان اختصاص دهد. نقاشی معروف او با نام «سیب زمینی خواران» یکی از مشهورترین آثار او در این زمینه است.
ون گوگ در سال ۱۸۷۶ از تجارت هنر اخراج شد و به رامسگیت انگلستان رفت تا به عنوان معلم دستیار کار کند. در اواخر سال، وینسنت به بوریناژ فرستاده شد. و در آنجا به عنوان واعظ در میان معدنچیان به کار مشغول شد. ونگوگ در آن سالها در فقر و افسردگی زیادی به سر میبرد میبرد.در زمستان ۱۸۸۸ وینسنت ونگوگ به شهر آرل فرانسه رفت و نقاشیهای زیادی کشید. همچنین در آن دوران نامههای بسیاری به برادرش تئو، که نقش مهمی در زندگیاش داشت، نوشت. از آنجایی که تئو برادرش وینسنت را بسیار دوست داشت، هر بار برای او پول میفرستاد. حتی هزینه سفرش به آرل را نیز تئو پرداخت کرد.
دوران بیماری روانی ونگوگ
گفته شده وینسنت ونگوگ همیشه پسری ساکت بوده. از اول کودکی گوشه گیر بوده و فردی درونگرا.به همین دلیل دوستان زیادی نداشته و در روابط عاشقانه، از استعدادی برخوردار نبوده است.تنها موافقی که به صحبت کردن با دیگران علاقه داشته، فروش نقاشی و صحبت در مورد مسائل مذهبی بوده است.وینسنت هنگامی که دوازده سالش بوده، به دلایلی مجبور می شود به مدرسه شبانه روزی، دور از محل زندگی و خانواده اش برود به همین منظور وی از دوران کودکی مبتلا به افسردگی و ناراحتی شدید می شود.
این جدایی در سن کودکی پیش زمینه بزرگی در اختلالات روانی در بزرگ سالیش بوده. سر انجام این ناراحتی ها و چند شکست عشقی روی هم جمع شدند و باعث شدند. ونگوگ به بیماری هایی مانند “دو شخصیتی” و “شخصیت مرزی” شود.به طور مثال بعد از اینکه گوش خود را بریده، در نامه هایش به این موضوع اشاره کرده که روز قبلش به کما رفته و تا چند روز بعد چیزی به خاطرش نیومده و وقتی به خود آمده دیده گوشش نیست.
ونگوگ در فرانسه اوقات هنری خوبی داشت ولی به لحاظ روحی، دورههای افسردگی بسیاری را سپری کرد و حتی به مدت یک سال در یک موسسه روانی بستری شد. ونگوگ میگفت که گاهی ترس های شدیدی به سراغش میآید و احساس میکند سرش خالی شده است. همچنین او اغلب میگفت که در گوشش صداهایی را میشنود. همین صداها باعث شد که ونگوگ یک روز گوش خود را قطع کند. وقتی مردم به خانه او رسیدند او در حالی که فریاد میزد گوش خود را که کاملاً آن را قطع کرده بود در دستش داشت و خون همه جا را گرفته بود.
برخی نظریات در مورد بیماری ون سان ونگوگ
برخی عقیده دارند که ونگوک برای اینکه از شر صداهایی که میشنید خلاص شود، گوشش را قطع کرد ولی برخی دیگر این شایعه را باور دارند که وینسنت ونگوگ میخواسته به زنی که دوستش داشته هدیهای بدهد ولی از آنجایی که فقیر بوده و پولی نداشته، گوش خود را که بخشی از وجودش بوده به او تقدیم کرده است که البته بعدها واقعاً این گوش بدست آن رسیده بود.
اینکه آیا جنون و دیوانگی ونگوگ در خلق آثارش نقش داشته یا خیر، سوالیست که حتی بعد از ۱۲۰ سال تحقیق و بررسی روانپزشکان همچنان بی جواب است. یکبار برادر ونگوگ یعنی تئو در نامهای به خواهرشان ویلمین نوشته بود، به نظر میرسد دو نفر در او وجود دارند، یکی فوق العاده با استعداد است و رفتاری خوب و ملایم دارد و دیگری خشن و خودخواه است.
ونگوگ سالهای آخر عمرش را در فرانسه زندگی میکرد. بیشتر در محیط روستایی احساس راحتی داشت و دکترش توصیه کرده بود که تمرکزش را بر روی نقاشی بگذارد. وینسنت در دو ماه پایانی عمرش ۹۰ نقاشی خلق کرد. همواره سعی داشت احساسات خود را که قادر به بیانشان نبود در نقاشیهایش نشان دهد. معروفترین اثرش که آفتابگردان نام دارد، نشان دهنده امید است.
دیدگاهتان را بنویسید